پنجشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۸

از پای برهنه تا صندلی‌های خالی

داستان کفش و جوراب درآوردن رجایی و گذاشتن پای برهنه‌اش روی میز در یک کنفرانس مطبوعاتی در حاشیه اجلاس عمومی سازمان ملل را بارها شنیده‌ایم اما حداقل من هیچ تصویری از این قضیه ندیده بودم و همیشه کنجکاو پیدا کردن عکسی از آن بودم. امروز با صرف یکی دو ساعت در کتابخانه عمومی شهر و زیر و رو کردن میکروفیلم های روزنامه‌ها و مجلات معروف آن زمان این عکس را از روزنامه نیویرک تایمز 19 اکتبر 1980 پیدا کردم.

احمدی‌نژاد دوست دارد تا با رجایی مقایسه شود. آن زمان در اوج قضایای گروگانگیری و آغاز جنگ ایران و عراق سران کشورهای جهان مشتاق شنیدن سخنان نماینده یک کشور انقلابی بودند. بنابراین برخلاف احمدی‌نژاد، رجایی برای صندلی‌های خالی صحبت نکرد. اما او هم مثل احمدی‌نژاد که در سازمان ملل دعای فرج می‌خواند، به جای سلام به دبیرکل و حضار، نطقش را با قرآن شروع کرد. مصطفی تاجزاده که آنزمان به همراه بهزاد نبوی جزو هیأت همراه رجایی بود (که البته الان هردو در زندان به تفکر مشغولند!) در خاطراتش از این سفر گفته که رجایی معتقد بوده سازمان ملل هم مثل مجلس است و چون در مجلس او صحبت‌هایش را با سلام به رئیس شروع نمی‌کند در سازمان ملل هم این ‌کار را نخواهد کرد.

رجایی در دومین کنفرانس مطبوعاتی‌اش در حاشیه این اجلاس بود که پای برهنه خود را روی میز گذاشت و موجب حیرت خبرنگاران شد. به گفته تاجزاده، رجایی با این کار، که برای او و بقیه هیأت ایرانی هم غیرمنتظره بوده، می‌خواسته با نشان دادن آثار شکنجه دوران شاه به خبرنگارانی که از وضعیت گروگان‌های آمریکایی سوال می‌کردند، علت دشمنی ایران را با آمریکا که حامی شاه بود بفهماند. احمدی‌نژاد در بازگشت از سفر اولش مدعی شد که سران کشورها در حین سخنرانی‌اش پلک هم نمی‌زدند. البته رجایی چنین ادعایی نکرد اما اگر هم کرده بود باورکردنی تر بود. حیرت خبرنگاران را هنوز هم بعد از 29 سال می‌شود از متن خبرهای آن کنفرانس مطبوعاتی حس کرد!

البته احمدی‌نژاد برای سخنرانی به پشت تریبون هم می‌رود اما رجایی حاضر به این کار نشد و بطور نشسته از همان جایگاه هیأت ایرانی صحبت کرد. (این نکته در ویدیوی زیر کاملاً مشخص است)


احمدی‌نژاد البته در اولین سخنرانی‌اش صاحب هاله‌ نورانی هم شد که کسی باورش نشد. ادعایی که شاید از رجایی برای مردمی که فقط دو سال از انقلابشان گذشته بود و هنوز طعم زندان و شکنجه و اعدام را هم چندان نچشیده بودند باورکردنی‌تر بود. هرچند رجایی هم هرگز چنین ادعایی نکرد.

بیست سال بعد از آنکه رجایی پایش را روی میز گذاشت و نه سال قبل از اینکه احمدی‌نژاد برای صندلی‌های خالی طرح اداره جهان را ارائه کند، در سال 2000 خاتمی پیشنهاد گفتگوی تمدن‌هایش را به سازمان ملل ارائه داد که با اکثریت آراء به تصویب سران کشورهای جهان رسید.

پ.ن:
  1. بخشی از عنوان مطلب از مطلب بی‌بی‌سی، "سی سال در سازمان ملل؛ از پای برهنه نخست‌وزیر تا پیشنهاد رئیس‌جمهوری" گرفته شده است.
  2. خاطرات مصطفی تاجزاده از همراهی رجایی را اینجا بخوانید.
  3. عکس دیگری از رجایی در آرشیو گوگل از روزنامه دیلی‌نیوز هم هست.
  4. عکس در صفحه اول نیویورک تایمز چاپ شده بود. این صفحه را به طور کامل از اینجا دانلود کنید.

چهارشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۸

مغالطه گوینده و قاطی کردن مترجم

در مصاحبه امروز شبکه سی.بی.اس با احمدی‌نژاد، احمدی‌نژاد طبق معمول آنقدر در جواب هر سوال یک سوال بی ربط مطرح کرد که مترجم همزمان شبکه سی.بی.اس در یک لحظه پاک قاطی کرد و به جای ترجمه حرف‌های احمدی‌نژاد از فارسی به انگلیسی، حرف مجری را به فارسی ترجمه کرد. خودتان ببینید.

فیلم کامل مصاحبه را از سایت سی.بی.اس ببینید.


یکشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۸

رشدی در وینی‌پگ

مدتی است که هر روز پوستر مربوط به حضور سلمان رشدی (یا آنطور که این پوستر می‌گوید سِر سلمان رشدی) در شهرمان را در تابلوی اعلانات دانشگاه می‌بینم. رشدی به دعوت انجمن هنر وینی‌‌پگ برای سخنرانی در مراسم بیست و پنجمین سالگرد تأسیس این انجمن به اینجا دعوت شده است. عنوان سخنرانی‌اش هم "ادبیات و سیاست در جهان مدرن" است.

با دوستی صحبت می‌کردم و گفتم که "می‌دانی قرار است سلمان رشدی در وینی‌پگ سخنرانی کند و بلیط شرکت در سخنرانی‌اش هم 40 دلار است؟" به شوخی گفت: "باید به جای بلیط پولی هم به شماها بدهند که نروید بکشیدش!"

سخنگوی جامعه اسلامی وینی‌پگ گفته که اینجا کشوری آزاد است و اگر مردم می‌خواند به صحبت‌های رشدی گوش دهند، این حق را دارند.

در سال 1989 وقتی کتابفروشی معروف شهر، مک نالی رابیسنون کتاب آیات شیطانی رشدی را برای فروش عرضه کرد، شعبه خیابان گرنت این کتابفروشی مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفت، شیشه آن خرد شد و پارچه آغشته به بنزین به کف کتابفروشی انداخته شد. البته با وجود این تهدیدات کتاب از روی پیشخوان این کتابفروشی جمع نشد. +

دیدار با خانم نویسنده

سه‌شنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچه‌هایش از شدت اصالت ...