دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۳

شراب شيراز در كانادا

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است.


شنيده بودم كه سال‌ها قبل استراليا‌يي‌ها نشاء‌هاي انگور شيرازي رو با خودشون با استراليا بردن و بعد از پرورش انگور اصل شيرازي، شرابي از اين انگور توليد مي‌كنند كه با اسم اصليش يعني شراب شيراز به بازارهاي جهاني راه پيدا كرده. چند هفته‌اي بعد از آمدن به اين ديار با چند نفر از دوستان ايراني به داخل يكي از فروشگاه‌هاي LCBO كه مختص فروش انواع شراب در كاناداست رفتيم. (البته صرفا براي تماشا چراكه حداقل بودجه دانشجويي اچازه چنين ولخرجي‌هايي رو نمي‌ده!

خلاصه داشتيم بين قفسه‌ها مي‌گشتيم كه چشم من به قفسه شراب‌هاي (Yellow Tail) افتاد كه يك طبقه‌اش همه شراب‌هايي با نام (Shiraz Wine) بود. حس عجيبي بهم دست داد. نمي‌دونم چه اسمي بايد بهش داد. افتخار، افسوس يا تركيبي از هر دو. ناخداگاه به ياد خبر مسموميت منجر به مرگ عده‌اي از جوون‌هاي شيرازي به علت نوشيدن شراب تقلبي افتادم. همون زماني كه اين خبر رو در ايران شنيدم حس كردم طنز تلخي توش نهفتست. جوون‌هاي شهري كه شرابش شهره آفاق بوده و حافظ و سعدي مخمور آن شراب غزليات جاودانشون رو سرودن بايد به خاطر نوشيدن شراب تغلبي جون خودشون رو از دست بدن. و حالا بايد همون شراب شيرازي رو در هزاران مايل دورتر ببنم كه در گوشه‌ي ديگه‌اي از دنيا تهيه شده و مردم ديگه‌اي كه مسلما بيشترشون نمي‌دونن چرا اسم اين شراب ، شيرازه اونو بنوشن و همچنان جوون‌هاي ايراني مسموم شن...

حالا كه صحبت از از شراب شد بد نيست كمي از مقررات خاص مربوط به مشروبات الكلي در كانادا توضيح بدم. فروش مشروب در كانادا فقط در يكي دو فروشگاه مجازه كه معروف‌ترينش همون (LCBO) است كه گفتم. بر خلاف آمريكا و اروپا كه همه جا ميشه مشروب خريد، اينجا به جز اين فروشگاه‌ها، فروشگاه‌هاي ديگه حق فروشش رو ندارن. البته رستوران‌ها و بارها هم مي‌تونن مشروب سرو كنن. اما خوردن مشروب توي فضاي عمومي مثلاً خيابون و پارك‌ها و ... ممنوعه و نميشه اينجا كسي رو ديد كه مثلاً يك بطري مشروب دستش باشه و توي خيابون راه بره و بخوره. اين قوانين فقط مخصوص كاناداست. اگر كسي مست باشه و رانندگي كنه و پليس بگيردش گواهينامه‌اش سريعاً‌ باطل ميشه و خودش رو هم مي‌گيرن. اين فروشگاه (LCBO)‌هاي زنجيره‌اي يك آگهي تلويزيوني خيلي جالب داره كه فقط اين پيام رو ميگه :

Please don't drink and drive!

Name : مهدیه

E-Mail :

URL :

Date : Thu, 14 Apr 2005

چشم تمام آماریهای دانشکده علوم ( دانشگاه آزاد مشهد )روشن، اگه بودجتون می رسید شرابم میل می کردین.این دومین باره که نظرم رو می دم ولی نمی دونم چرا سری پیش نظرم رو تو سایت نیاوردین ، قبلا هم گفتم این یک نظر کلی درباره دست نوشته هاتون هست و تنها نظر من نیست ، ولی از نظر چند تااز بچه ها شما یکم زیاد اخلاقتون فرق کرده .

البته ببخشید یکم خودسر ، خودخواه البته نترس (شاید به خاطر اینکه احتمالا تصمیم ندارین بیاین ایران) تشریف دارین ، بازم ببخشید ولی شما آزادی رو در انتقاد کر دن می دونین ، شاید هم یکباره احساس آزادی کردین جو گرفتتون . به قول sam که اخیرا نظرشو گزاشتین و فکر کنم نظر ایشون رو قبول دارین،اگه برای تحصیل ر فتین ، فقط و فقط درستون رو بخونین.زیادی کنجکاوی می کنین،کنجکاوی زیاد همیشه خوب نیست. یک سری چیزها رو آدم نمی تونه کامل درک کنه ( البته حرفهای سیاسیتون به کنار ، بقیه رو می گم ) اونوقته که خدای نکرده با مخ می خوره زمین. من نظرآقای عطار رو هم که درست زیر یک عکس از زهرا کاظمی تو سایتش درباره شما ، گفته کاملا قبول دارم.امیدوارم این نظرم مثل قبلیه نشه.

توضيح دست‌نوشته‌‌ها:

این اولین نظریه که از ایشون دریافت شده و مطمئناً اگر نظر قبلی ایشون هم به دست نوشته ها می رسید مثل همه نظراتی که تا حالا رسیده روی سایت قرار می گرفت. به هر حال ممنون.

Name : علی

E-Mail : mokhtarister@gmail.com

URL :

Date : Sat, 09 Jul 2005

سلام

آقا محمود بابا خیلی زیره نظری مواظب خودت باش.در مورد بحث شراب و نظره دوستمون باید بگم به عنوان یک خواننده بدون اطلاع از مسائل حاشیه های باید بگم اگه کسی نظر خانم مهدیه رو بخونه فکر میکنه که شما از طرف سازمان یا ارگانی یا از طرف شخص بخصوصی به ماموریت کاری رفتین نه برای درس خوندن یا زندگی. شاید ایشون تا حالا زندگی در غربت یا تنهایی رو تجربه نکرده باشند. به نظر من این مطالب خیلی جالبه و حداقل به معلومات خواننده اظافه میشه حتی اگر به دردش نخوره.

به هر حال محمود جان هر جور دوست داری میخوای ببین میخوای بخور ما چکاره ایم نظر بدیم که چشه کیا روشن. اولین شرط برای رسیدن به جامعه ای آزاد در ایران یا هر جای دنیا بهتره یاد بگیریم که خودمون جنبه آزادی و آزاد نوشن رو داشته باشیم.

Name : مهدیه

E-Mail :

URL :

Date : Sun, 24 Jul 2005


سلام ، ببخشید آقای عظیمائی من خیلی سعی کردم جواب دوستتون رو ندم ولی نشد .
1- خیلی ممنون که نشناخته و ندیده منو دوست خطاب کردین !! همون مهدیه خانم بسه !
2- ببخشید میشه خودتون یکبار متنی رو که نوشتین ، بخونین. هم غلط املائی دارین و هم غلط انشائی !!
3- در ضمن محض یادآوری همه ما یک جورایی زیر نظریم ، هیچ طوری هم نمی تونیم در بریم . یکی اون بالا هست که همه ما رو خیلی دقیق زیر نظر داره ! اونو چی میگین ؟ در ضمن من به ایشون خیلی احترام می زارم . اونقدر که چیز بدی رو براشون نخوام . تا اونجایی هم که می دونم به کوری چشم دشمنان اسلام از خیلیها سالم تر هستن !
4- آقای عظیمایی دو تا دوست مثل شما داشته باشن برای هفت پشتشون بسه ؟
5- این مطلب چه ربطی داره به زندگی تو غربت یا تنهایی ؟ یعنی هر کی تنها میشه شراب میخوره یا ... !!
در مورد شرطی که گزاشتین ، تا حدی موافقم بعضیها خیلی بی جنبه اند ، تعارف که نداریم همین جامعه خودمون ، مثل اینکه همه چیز به ارث میرسه ، بعضیها دینشون رو هم به ارث می برند ،اونها بعضی از اعتقاداتشون رو هم به عنوان محدودیت می دونن ، مخالف آزادی ! در صورتیکه کسی که به چیزی اعتقاد داره در هر شرایطی اونو باور داره ... . البته من در حدی نیستم که در این باره بحث کنم فقط نظر این خواننده محترم رو تأئید کردم .

در مورد آزاد نوشتن ، من که راحتم . ما بايد يك زماني آزادي انديشه و نظر رو ياد بگيريم ،بايد تحمل نظر ديگران رو تمرين كنيم .

این دو جمله آخر از بیانات گرانبهای صاحب همین وبلاگ هستش که خیلی وقت پیش به عنوان نصیحت به من گفتن و من هم کاملا اونو به کار می برم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟

دیدار با خانم نویسنده

سه‌شنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچه‌هایش از شدت اصالت ...