یکشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۳

درخت صلح

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است.

روز كريسمس از كانال CBC فيلمي رو ديدم به اسم درخت صلح. فيلم خيلي جالبي بود. داستان دو همسايه در كانادا يكي مسلمون و يكي مسيحي. دخترهاي دو خونواده (7-8 ساله) با هم دوست بودن. روز عيد فطر دختر مسلون دوستش رو دعوت مي‌كنه به جشني كه توي خونشون داشتن. و خانواده‌ش از مادرش هم خواستن تو جشن بمونه. دختر مسيحي به تقليد از بچه هاي مسلمون روسري سرش كرد. وقتي برگشتن خونه پدرش كه خيلي متعصب بود از اينكه اون تو جشن مسلمونا شركت كرده و با روسري برگشته، ناراحت شد. مدتي مي‌گذره و كريسمس ‌مي‌شه. دختر خونواده مسلومون خيلي دوست داره درخت كريسمس داشته باشن ولي مادرش كه برخلاف پدرش خيلي متعصب بود مي‌گفت ما مسلمونيم و كريسمس به ما ربطي نداره. دختره با پول توي قلكش يك درخت كريسمس كوچولو مي‌خره و تزئينش مي‌كنه تا روز كريسمس هديه‌هاي سنتا رو برداره. اما صبح درخت سر جاش نيست و از طرف مادرش كه اونو برداشته ملامت هم ميشه. در همين لحظه همسايه مسيحي و دخترش براي دعوت شام كريسمس ميان اما مادره قبول نمي‌كنه و مي‌گه ما نمي‌تونيم توي جشن كريسمس شركت كنيم. اما با اصرارهمسايه مسيحي كه مي‌گه ما براي عيد شما آمديم و به ما خوش گذشت حالا ما هم انتظار داريم شما در جشن ما شركت كنيد و به اصرار مرد مسلمون اونا قبول مي‌كنن. و فيلم با صحنه‌اي تموم مي‌شه كه دختر مسلمون در مقابل خونواده خودش و همسايه‌شون حلال ماه كه يك نماد مقدس اسلاميه رو براي تزئين به يك درخت كريسمس آويزون مي‌كنه. به درخت صلح

چهارشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۳

جنجال ازدواج هم‌جنس‌ها

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است.

همونطور كه قبلاً هم اشاره كردم اينجا يعني تورنتو و دقيق‌تر استان اُنتاريو ازدواج هم‌جنس‌ها آزاده. اينجا استان ها خيلي مستقل از هم عمل مي كنن و قوانين خودشونو دارن و دولت و وزيرهاي جدا و پارلمان جدا و حتي پرچم جدا (Provincial) و البته يك دولت و پارلمان كشوري (Governmental). نخست وزير فعلي كانادا (پاول مارتين) تازگي‌ها گير داده كه من مي‌خوام ازدواج هم‌جنس‌ها رو در كل كانادا به رسميت بشناسم. اين مسئله مستلزم اينه كه تعريف قانوني ازدواج در كانادا تغيير كنه چون ازدواج به معني پيوند يك زن و يك مرد تعريف شده. اين قضيه موافق‌ها و مخالف‌هاي خودشو داره و توي روزنامه‌ها و تلويزيون‌ها كلي جنجال به پا كرده. تا اونجا كه پاول مارتين گفت من اينو به رفراندوم عمومي مي‌ذارم. البته اين قضيه هنوز به نتيجه‌اي نرسيد

اين عكس كه من از روزنامه Metro برداشتمش دو تا مرد مسن رو نشون مي ده كه اوني كه پشتشه شوهره! و اينا بعد از مطرح شدن اين قانونِ به رسميت شناختن ازدواج هم‌جنس‌ها در ديوان عالي كانادا همديگر رو از خوشحالي در آغوش گرفتن! به خدا سرزمين عجايبِ اينجا !

همون روزها كه اين خبرها داغ ترين خبرهاي روز بود شبكه CBC كه مهمترين كانال تلويزيوني كاناداست توي بخش خبريش يك گزارش فوق‌العاده از دو خانواده داشت كه هر دو، دو تا بچه داشتن با اين تفاوت كه بچه‌هاي يك خونواده دو تا بابا داشتن و اون دو تاي ديگه دو تا مامان! و خبرنگاره رفته بود تو خونه‌هاي اونا و ضمن نشون دادنه زندگي معمولي اونا با بچه‌ها مصاحبه مي‌كرد. بچه‌ها مي‌گفتن ما خوشبختيم و خوشحال و فكر مي‌كنيم زندگي نرمالي داريم. وقتي خبرنگاره پرسيد با دوستاتون تو مدرسه چي؟ مشكلي ندارين؟ بچه‌ها گفتن چرا بعضي از همكلاسي‌ها به ما ميگن اين مسخره است كه شماها دو تا پدر دارين. خبرنگاره پرسيد بعد شماها چي مي گين؟ كه گفتن ما اونا رو طرد مي كنيم. (We ignore them) .

چهارشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۳

سفر بوش به كانادا

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است.

سفر بوش هم به كانادا انجام شد. در حالي كه خيلي از شهرهاي كانادا شاهد تظاهرات و راهپيمايي بر عليه بوش بود. البته من خودم در تورنتو برنامه خاصي نديدم. اما توي اخبار تلويزيون تظاهرات 5000 نفري مردم در كبك رو نشون داد كه به خشونت هم كشيده شد و پليس مجبور به دستگيري تعدادي از مردم شد. البته اينجا اينجور دستگيري‌ها معمولاً يك روز بيشتر طول نمي‌كشه و روز بعدش آزاد مي‌شن. كبك كلاً استان خاصيه و من هميشه ناخودآگاه اونو با كردستان خودمون مقايسه مي‌كنم. زبان رسمي اونجا فرانسه است و از سال‌ها پيش مردمش مي‌خوان كه از كانادا جدا بشن و يك كشور مستقل داشته باشن.

توي اُتاوا پايتخت كانادا هم كه بوش مستقيماً به اونجا مي‌اومد هم تظاهرات بزرگي انجام شد. تا اونجا كه بوش هم در اولين سخنرانيش به طعنه گفت من از مردم كانادا تشكر مي‌كنم كه با پنج انگشت به استقبال من اومدن و برام دست تكون دادن! كه اشاره به مشت‌هاي گره كرده مردم داشت.

جالبه همون شب باز هم تلويزيون خيلي راحت برنامه‌هاي طنزش بر عليه بوش رو ادامه داد. ظاهراً آمريكا و كانادا هيچ كدوم چشم ديدن همديگرو ندارن در عين حال كه ظاهراً روابط خيلي خوبي دارن. مثلاُ يك بار يك خبرنگار(توي آمريكا) از بوش پرسيده بوده حالا كه دارو توي آمريكا اين‌قدر گرون شده چرا جلوي واردات دارو از كانادا رو گرفتين؟ كه بوش هم جواب داده بود ما دارو رو براي سلامتي مردم مي‌خوايم نه اينكه اونا رو به كشتن بديم! اگر تست‌ها جواب داد اجازه ورودش به بازار آمريكا رو مي‌ديديم! آمريكايي‌ها نگاه تحقير آميزي به كانادا دارن و كانادايي‌ها در رسانه‌هاشون خيلي از جامعه آمريكا انتقاد مي‌كنن. مثلا يك بار 24 hours كه يكي از اين روزنامه‌هاي مجانيه كه من تقريباً هر روز اونو مي‌گيرم و مي‌خونم يك طرح گرافيكي از چهره بوش رو كه با ميمون‌هاي ريز درست شده بود رو چاپ كرده بود. بدون هيچ دليلي و بهانه‌ خبري! (متأسفانه فايلش رو ندارم كه اينجا بذارم).

اونطور كه من فهميدم بوش اينجا چهره منفوريه. اينجا يك استادي داريم به اسم ميلان كه گرافيك درس مي‌ده. آدم خيلي جالبيه. وقتي يكي از بچه‌ها ازش پرسيد كجايي هستي گفت كشور من ديگه وجود نداره! بعد توضيح داد كه اهل يوگوسلاوي سابقه. در يك فرصت ديگه كه من باهاش صحبت مي‌كردم وقتي ازش پرسيدم از كدوم قسمت يوگوسلاوي سابق هستي؟ گفت خودم صرب هستم و ولي مادرم بوسنياييه.(البته سال‌هاست كه آمريكا و كانادا بوده). ميلان يك بار در كلاس فوتوشاپ كه مي‌خواست اديت كردن يك عكس رو نشون بده، اول عكس جورج بوش رو انتخاب كرد. تصوير هم كه با پروجكشن روي صفحه مي‌افتاد، اون هم زوم كرد و چهره جورج بوش حالت ناخوشايندي پيدا كرد. با حالت مخصوصي نگاهي به تصوير انداخت و گفت شما از اين تصوير خوشتون مي‌آد ؟! من كه خوشم نمي‌آد !‌ و به جاش يه عكس ديگه رو انتخاب كرد و گفت اين عكس دوست دختر سابقمه! اين بهتره!

دیدار با خانم نویسنده

سه‌شنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچه‌هایش از شدت اصالت ...