یکشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۴

ایرانیهای مقیم خارج از کشور

من Already apply کردم!
کانادایی ها آدم های خیلی Niceی هستن!
...
کسانی که اینطرف آب ها در آمریکای شمالی زندگی کرده باشن هرروز از هموطن های عزیز فارسی زبان جملات اینچنینی که مخلوطی از انگلیسی و فارسی است شنیدن و میشنون. از بچه ها و جوون هایی که اینجا بزرگ شدن که بگذریم، چون اگر فارسی شکسته بسته ای دارن تقصیر خودشون نیست، میشه گفت اینجا دو دسته ایرانی وجود داره. یکی آدم های باسواد و با فرهنگی هستن که سال های سال اینجا زندگی کرده اند و مسلط به زبان انگلیسی ان و با لهجه خوب و قابل قبولی اونو صحبت میکنن. با این گروه آدم ها وقتی صحبت کنید به ندرت کلمات انگلیسی بلغور شده در جملات فارسی خواهید شنید. خیلی متین و قشنگ فارسی صحبت می کنن و به جاش هم انگلیسی رو مثل بلبل!
دسته دوم هم آدم هایی هستن که وقتی فارسی صحبت می کنن بیشتر از نصف کلماتشون انگلیسیه. وقتی بیشتر باهاشون آشنا میشی می فهمی چندان سواد و تحصیلاتی هم ندارن. وقتی هم که بخوان انگلیسی صحبت کنن زبانشون از من و امثال من که یک سال هم هنوز نشده اینجاییم دست و پا شکسته تره. این گروه آدم ها اینجا بیشتر با ایرانی ها در تماس هستن و کسب و کار ایرانی دارن. مثلاً در همین تورنتو در منطقه North York که من هم ساکن همین منطقه ام،اونقدر همه چیز شبیه ایرانه که بهش میگن تهرانتو. گویی ایرانی ها اینجا سعی کردن یک مدل کوچک از ایران درست کنن. در نگاه اول قشنگ و جذابه اما کم کم می فهمی که متأسفانه همه فاکتورهای زندگی ایرانی رو داره. همون فضولی ها در زندگی همدیگه همون پز دادن ها و افاده ها و همون چشم و همچشمی ها. واقعاً ما ایرانی ها کی قراره یه کمی به فکر اصلاحات در درون خودمون باشیم؟ تا خودمون رو درست نکینم هیچ چیزی درست نمی شه.
اما تلنگری که باعث این حرف ها شد خوندن وبلاگ بهنود کوچک پسر مسعود بهنود بود که اگرچه تصمیم گرفته به دلایلی دیگه اسم وبلاگشو به نیما بهنود تغییر بده. نیما در مورد ایرانی های مقیم آمریکا اینجوری نوشته که من باهاش موافقم:
ایرانیهای مقیم خارج از کشور
من اجازه دارم نظر شخصی ام را در مورد ایرانیهای مهاجر در آمریکا به هر نحوی که آنها را مشاهده میکنم بگویم. به نظر من - داریوش و ابی گوش دادن و گریه کردن - و گرده همایی ایرانی رفتن - و پرچم ایران به آنتن بنز و بی ام و آویزون کردن به هیچ وجو نشانه وطن پرستی و ملی گرایی نیست! حالا این ایرانیهای لس آنجلس صبح تا شب بشینند و بگویند: ایران ایران و عکس رضای پهلوی را در دکانهای خود بزنند یک قطره به ایرانی بودن خود اضافه نکرده اند! کسی که اینها را به زور به آمریکا نیاورده است که بیست سال است در حال گریه و زاری و غم دوری از وطن هستند و به بهانه آن نه انگلیسی یاد گرفته اند نه از این همه علم و دانشی که برایشان مهیا است استفاده کردند بجایش قر زده اند و از وضعیت نامطلوبشان در بورلی هیلز گله کرده اند. به آنها همیشه میگویم اگر خیلی دلتان تنگ ایران است با بنزهایتان و کنسرتهای اندی و منصور خداحافظی بکنید و به ایران بروید. اگر دوست ندارید و یا می ترسید به ایران بروید لطفا در یک کلاس انگلیسی ثبت نام کنید و از جامعه ای که در آن زندگی میکنید استفاده کنید و دوستهای غیر ایرانی پیدا کنید و جهانی بشوید هم برای خودتان بهتر است و هم برای ایرانی که دوستش دارید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟

دیدار با خانم نویسنده

سه‌شنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچه‌هایش از شدت اصالت ...