- اول اینکه چند روز پیش باز این پریتی یلاجا (گزارشگر تورنتو استار) یک مطلب جدید بر علیه شلوان چاپ کرده. گفته که وزارت علوم اونتاریو به CCBC یک اولتیماتوم برای اجرای یک سری شرایط و تعهدات داده و گفته به یک نامه محرمانه از وزارتخونه به کالج دسترسی پیدا کرده که این اطلاعات رو از توش بدست آورده. همینطور گفته که اگر کالج نتونه تغییری در وضعیت موجودش بده، وزارتخونه گواهینامه (License) شو برای سال جدید میلادی که تا یک ماه و چند روز دیگه میرسه، تمدید نخواهد کرد. متن کامل این مقاله رو اینجا بخونین.
- دیگه اینکه بابک توی وبلاگش (دو ساعت) عکس هایی از تخریب قبرهای پیشگام های اون چیزی که قرار بود نتیجه اش یک چیزه دیگه باشه اما این شد که الان هست و مایه آواره گی چند میلیون ایرانی توی کشورهای دیگه است، گذاشته که جالبه یک سری بهش بزنین. سنگ قبرهای حنیف نژاد و خسرو گلسرخی و بیژن جزنی و دیگران رو دارن میکنن و به بهانه بازسازی، قبرهاشونو صاف می کنن. توی این دو سه سال آخری که ایران بودم و دست روزگار راه پای من روهم به بهشت رضای مشهد باز کرده بود و هر چند وقت یکبار سری به عزیزی که اونجا به خاک سپرده بودم میزدم، سعی می کردم سری هم به قطعه اعدامی های اول انقلاب بزنم. حس غریبی داشتم. اون قطعه خیلی غریب بود. پر از خارهایی که به خاطر عدم رسیدگی عمدی بین قبر ها روییده بود. اکثراً سنگ قبر نداشتن و مادر و پدرهای داغدار با علامتی سنگ قبر عزیزشون رو نشون گذاشته بودن. بعضی وقت ها هم پدر و مادر مسنی رو میشد دید که لابلای خارها به دنبال آرامگاه دختر یا پسرشون می گشتن. چراشو نمی دونم اما با وجودی که شخص خاصی رو اونجا نمی شناختم، اما حس خاصی منو هربار به اون قطعه می کشوند. نمیدونم آیا برای اون قطعه از بهشت رضای مشهد هم چنین تدارکی دیده اند یا نه!(در این مورد این مطلب رو از گویا بخونین)
- دو سه ساعت پیش داشتم توی گوگل دنبال یه چیزی می گشتم که بصورت اتفاقی فیلم "مهمان مامان" مهرجویی رو بصورت آنلاین پیدا کردم. این فیلم رو همون روزهای آخری که داشتم بارم رو می بستم که بیام این طرف دیدم. این فیلم اونقدر ساده و بی آلایش و راحت با بیننده ارتباط برقرار می کنه که نتیجه اش این شد که من رو تا ساعت 2 نصفه شب بیدار نگه داشت که کامل ببینمش و بعد هم این وبلاگ مادرمرده رو آپ دیت کنم. اونایی که ندیدن و اینترنتشون پرزوره ببینن که فوق العادست.
سهشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۴
بدون عنوان!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
دیدار با خانم نویسنده
سهشنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچههایش از شدت اصالت ...
-
در اپیزود ششم گفتم که پادکست ساختن کار پر زحمت و پرهزینهایست و از آنجایی که تصمیم دارم تا جایی که ممکن است اسپانسر و تبلیغ تجاری قبول...
-
سهشنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچههایش از شدت اصالت ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟