امیدوارم باز با نوشتن این دوخط توی این وبلاگ، مورد بازخواست دوست عزیز و عصبانی تورنتویی قرار نگیرم که تو رو چه به ماه رمضون! ماه رمضون رو دوست دارم. امیدوارم این حق رو داشته باشم! در دین من، چه روزه بگیری چه نگیری، چه معتقد باشی چه نباشی، و هرچه باشی، حق داری ماه رمضون رو دوست داشته باشی.
این سومین باریه که اینجا از این حس می نویسم. ماه رمضون یک حس نوستالوژی عجیب و غریبی برای من داره. یاد سحرهای ساکت وآرومش یه جور و افطارهاش با ربنای شجریان یه جور. سفره ای که توی حیاط آب پاشی شده پهن می شد. صدای قل قل سماور نفتی، پارچ شربت آبلیمو و شله زردهایی که گاهی افتخار خطاطی و طراحی دارچینی روش به من میرسید... همه این خاطرههای قشنگ بر میگرده به سالهای دور بچگی. حیاط اون خونه قدیمی و خونوادهای که اون موقع هنوز یک خونواده کامل بود و همه چیز سرجای خودش بود. نبود ِ همه اینها اینجا خیلی بیشتر حس میشه. امسال برای من جای چیزهای بیشتری خالیه. ماه رمضون امسال خیلی خالیه...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟