در مورد قضیه حمله پلیس دانشگاه UCLA به دانشجویی که از ارائه کارت دانشجوییش سرباز زده بود، اونقدر نوشته شده و لینکهای فیلم و خبر نقل شده که دیگه لزومی به تکرار مکررات نیست. اما به نظرم رسید میشه از یک زاویه دیگه هم این قضیه نگاه کرد.
به نظر من جامعه ایرانیهای مهاجر یک بار دیگه نه چندان موفق امتحان پس داد. اگرچه استفاده فوقالعاده موثر از Youtube برای انتشار فیلمی که با گوشی موبایل گرفته شده بود، عالی بود، اما عنوان همون فیلم و خبرهای مربوط بهش در وبلاگهای ایرانیها (روی صحبتم با وبلاگهای انگلیسیه که مخاطب عام دارن)، تمام تأکیدشون روی ایرانی بودن (یا بعضی جاها ایرانی-آمریکایی بودن) اون دانشجو بود. به نظر من ما ایرانیهای مهاجر تا زمانی که خودمون رو عضوی از جامعهای که در اون زندگی میکنیم ندونیم، و دنبال حقوقمون به عنوان عضوی از این جوامع نه به عنوان یک ایرانی در آمریکا، کانادا یا هرکجای دیگه نباشیم، همونجایی خواهیم بود که الان هستیم. اگر از دانشجوی ایرانی در آمریکا به عنوان یک دانشجو تظلمخواهی بشه، میتونه افکار عمومی بیشتری رو به خودش جلب کنه یا به عنوان یک دانشجوی ایرانی؟
از بعد دیگه به نظر من عمل اون دانشجو، اصلاً استحقاق حمایت رو نداشت. احترام به قوانین اون هم در جوامعی مثل آمریکای شمالی که قانون (هرچند در مواقعی به ظاهر) حرف اول رو میزنه، شرط لازم برای حمایته. طبق مقررات داخلی UCLA، بعد از ساعت 11 شب دانشجوها موظفند به مامورین کتابخونه که به صورت تصادفی دانشجوها رو انتخاب میکنن، آی.دی ارائه بدن. حتی اگر این انتخاب تصادفی به قول ما آماریها اریبی هم داشته باشه و ناشی از داشتن چهره خاورمیانهای ما ایرانیها باشه، باز هم با توجه به جو بدبینانه موجود بعد از 11 سپتامبر، هیچ توجیهی برای شاخ و شونه کشیدن و قلدربازی قابل قبول نیست!
چیزی که خیلیها دراعتراض به این قضیه بدفهمیدن و بعضاً بد عمل کردند، اشتباه بین اعتراض به خشونت بیجای پلیس با دفاع از عمل یک دانشجوی شاید خاطی بود. عملکرد غلط اون دانشجو تحت هیچ شرایطی حتی با معیارهای قانونی اینجا، توجیهی برای اون میزان خشونت پلیس نبود. حتی اگر فرض کنیم اون دانشجو با مقاومتش به پلیس اجازه زدن دستبند نمیداده، این فقط شاید بتونه توجیهی برای یکبار استفاده از Tazer توسط پلیس بشه نه چهاربار. پس توی این قضیه خشونت پلیس محکوم بود نه دفاع از عمل دانشجو!
عکسالعملهای نه چندان دور از انتظاری رو بعد از این جنجال در وبلاگها و کامنتها از داخل ایران شاهد بودیم که عصبانی از حمایتها، بلایی که سر این دانشجو اومد رو حق مسلمش میدونستن! (مثل بابای پری!). که به نظر من میتونه یکی به همون دلیل بالا، یعنی قاطی شدن دو مقوله حمایت و محکومیت باشه و همینطور به دلیل بهرهبرداری تبلیغاتی جمهوری اسلامی از این قضیه برای حمله به آمریکا و تحتالشاع قرار دادن قتل دانشجوی دانشگاه آزاد سبزوار توسط عضو بسیج دانشجویی دانشگاه (اون هم در مقابل نامزدش) البته طبق معمول به اسم انجام تکلیف شرعی!
اما فراموش نکنیم که اگه به چنین خشونتهایی اعتراض نکنیم، چه بسا روزی یکی از خودما قربانی بعدیش باشیم...
اما بحث شیرین تبریز و گوگل!
بعد از اینکه این قضیه به روزنامه گاردین هم کشید و روزآنلاین هم ترجمه شو منتشر کرد، داشت کمکم باورم میشد که من نمیفهمم و حتماً گوگل این کار رو کرده! تا اینکه ایسنا خبری منتشر کرد که "در پي اعتراض گسترده ايرانيان، گوگل صفحهي معرفي شهر تبريز را اصلاح كرد" و لینکی از گوگل ویدیو داده بود که همون فیلم با توضیحی جدید بود که تبریز شهری در ایران است. جالب اینجا بود که وقتی چک کردم، فیلم قبلی هنوز وجود داشت و فقط یه نفر دیگه دوباره فیلم رو باتوضیح اصلاح شده آپلود کرده بود! بالاخره یک خواننده سایت بازتاب قضیه رو به این سایت توضیح داد و ازدکتر گروسی اسم برد و بعد هم دکتر گروسی همه چیز رو تکذیب کرد و گفت شخصی به اسم من این کار رو کرده اما در مورد عکسی که در باکو گرفته و در سایتش گذاشته توضیحی نداد! (ضمناً توضیح فیلم اصلی هم تقریباً اصلاح شده و ملایم تر شده. همچنان تبریز رو در آذربایجان شرقی معرفی کرده اما داخل پرانتز ایران)