اینجا دوست مارکسیست بسیار عزیزی دارم که اگر روزی بر سر مسائلی چون جنبش اصلاحات و اینکه جنبش دانشجویی ایران، گرایشهای چپکی داره یا نه، با هم دعوا نکنیم، گویی اموراتمون نمیگذره! این دوست عزیز در نوع خود و از حیث داشتن خصوصیات انسانی، نمونه است (و فقط حیف که اون هم ظاهراً مثل من از بچگی مشکل تشخیص چپ و راست داشته!). نگاه قشنگی که به انسانها و در واقع همه موجودات زنده داره، خاص خودشه. مثلاً میگه اولین باری که سوار اسب شده، بعد از پیاده شدن، وقتی چشمش به چشم اسبه افتاده، ازش خجالت کشیده و تصمیم گرفته دیگه سوار اسب نشه. حالا بماند که نسبت به خر، این حیوان مورد ستم انسانها واقعشده چه حسی داره!
این دوست عزیز، معتقده که اگه زیپ هر انسانی رو پایین بکشی oops! ببخشین! "اگر زیپ پوست هر انسانی رو پایین بکشی، یک سوسیالیست دوآتشه در آن میبینی" اما من معتقدم که اگر زیپ پوست هر کومونیستی رو پایین بکشی یک آدم ایدئولوگ اصولگرا در اون میبینی که تنها فرقش با مذهبیهای اصولگرا اعتقاد به وجود یا عدم وجود خداست که اون هم تفاوتی در شیوه اداره حکومت ایجاد نمیکنه.
خلاصه ما در این سه-چهار ماهی که وینیپگ نشین شدهایم، خودمان را جر دادیم تا به این دوست عزیز بقبولانیم که جنبشهای اعتراضی در ایران، چه از نوع دانشجویی و چه از نوع کارگری و چه از نوع زنان، هیچ سنخیتی با حرکت و خواستههای چپ ندارد و اینها توهماتی بیش نیست. تا اینکه چشممان به جمال این عکسهای تجمع دانشجویان دانشگاه تهران در روز 15 آذر امسال روشن گشت! گویا باید وجود شبح لنین بر فراز ایران رو جدی گرفت!
میزگرد صدای آمریکا با حضور دکتر مهرداد درویشپور و امیرعباس فخرآور و کوروش صحتی که نازلی سیبیلطلا رو عصبانی کرده رو ببینید. این مصاحبه من رو هم عصبانی کرد اما نه به اون دلیلی که نازلی عصبانی شده، بلکه به خاطر چرندیاتی که فخرآور در مورد 16 آذر و کودتای 28 مرداد ( نیاز تاریخی به زعم آقا!) گفت و همینطور لحن زشتی که در جواب تحلیلهای منطقی درویشپور استفاده کرد. فخرآورکه خودشو به عنوان نماینده جنبش دانشجویی ایران به سنای آمریکا رسوند و حالا عکس یادگاری شو با رضا پهلوی توی وبلاگش (روی بلاگفا! که عجیبه چرا جمهوری اسلامی حذفش نکرده) میذاره اگرچه موجود حقیر و نفرتانگیزیه، اما همین آدم در توضیح این پلاکاردهای سرخرنگی که در دانشگاه تهران علم شد چیزی گفت که قابل تأمله. اینکه چه بسا تکرار پروژه انقلاب فرهنگی سال 59 (که احمدی نژاد هم اخیراً بهش اشاره کرد) بهانهای لازم داره و اون نفوذ قلابی مارکسیسم در دانشگاههاست. به نظر من دانشجوهای ایرانی اگر کمی تاریخ بخونن و از گذشته درس عبرت بگیرن، هرگز طرفدار رنگ سرخ نمیشن. اگرچه اگر گرایش به چپ رو اونطور که دکتر درویشپور توضیح داد، صرفاً رادیکالیزه شدن حرکت دانشجویی بدونیم، بحث دیگهایه.
ضمناً نوشتههای سیبیلطلا رو دوست دارم. چون نازلی آدمیه که بدون نقاب و با صداقت واقعاً خودشه توی وبلاگش. حیف که مثل این دوست عزیز ما بدجوری چپکی میزنه! (اگرچه از یک نوع دیگه!).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟