دوشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۶

افسوس...

چقدر ناراحت کننده و غم‌انگیزه که آدم از اینکه رئیس‌جمهور مملکتش در مقابل چشمان میلیون‌ها نفر از مردم دنیا، مورد تمسخر و اهانت قرار بگیره، غرق شادی بشه و دلش خنک شه. امروز که برنامه سخنرانی پرزیدنت محترم رو در دانشگاه کلمبیا نگاه می‌کردم، از اینکه رئیس دانشگاه کلمبیا اول برنامه، حسابی احمدی‌نژاد رو شست و گذاشت کنار کلی دلم خنک شد. وقتی مستقیماً بهش گفت تو یک دیکتاتور بی‌رحم کوچولو هستی، وقنی اونو آدم بی‌سواد خطرناک خوند، وقتی گفت ما اینجا برای حق آزادی شنیدن گرد هم آمدیم نه حق آزادی بیان سخنران، و یا بعد از اینکه احمدی‌نژاد به احمقانه‌ترین شکل ممکن گفت ما در ایران همجنس‌گرا نداریم و حضار اونو هو کردن و خندیدند، دلم خنک شد. اما ناگهان به این فکر کردم که ما چقدر بدبختیم که برخلاف ملیت‌های دیگه که وقتی مقامات کشورشون به این دیار میان، با افتخار و غرور حرفشو می‌زنن و اونو به دوستان خارجی‌شون معرفی می‌کنن، باید شرمنده داشتن چنین دولت‌مردانی باشیم و سخت دلم به حال خودمان سوخت...

با پری سخنرانی رو می‌‌دیدیم و من گفتم حداقل خاتمی این حسن رو داشت که وقتی میامد بیرون از ایران و سخنرانی می‌کرد نگران آبرومون که نبودیم هیچ، برامون کلی آبرو هم جمع می‌کرد. اما پری می‌گه اتفاقاً احمدی‌نژاد نمایانگر واقعی اون سیستمه و خاتمی فقط یک بزک دروغین بود. نمی‌دونم، شاید هم حق با اون باشه، اما با وجود کدوم یکیشون مردم اون دیار می‌تونن روی کمی آرامش رو به خود ببینن؟

اگر این سخنرانی‌ها رو ندیدین، کاملش رو از اینجا می‌تونین ببینین.

پ.ن:
سری هم به وب‌سایت / وبلاگ انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه منیتوبا بزنین که روز 21 سپتامبر انتخابات دور جدیدش برگزار شد و مسئولیت وبش هم به من واگذار شد. وب‌سایتش رو تازه راه انداختم و هنوز از سرویس‌های محدود رایگان استفاده می‌کنه. البته پرزیدنت محترم قول بودجه قطعی برای خریدن هاست و اینجور چیزا داده که به زودی رو به راه خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟

دیدار با خانم نویسنده

سه‌شنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچه‌هایش از شدت اصالت ...