دوشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۷

بین خودمان بماند، هوا جور دیگری است

انتظار، خیال، حسرت
بدون رنگ
بدون تو
مهم نیست ...
مهم نیست
كسی دلتنگ من هست یا نیست
به من چه كه فردا باران بیاید یا نیاید
بگذار آسمان هرچقدر دلش می خواهد قهر كند
به درك كه امشب مهتاب نیست
ماه كه همیشه دروغ می گوید
بگذار هرگز بالا نیاید
بگذار خورشید در حسرت طلوع چشمانم بماند
امشب تصمیم گرفته ام
فردا بمیرم.

حدود سه سال پیش، (+ و +) شاعر جوانی را معرفی کردم که به گل‌ها سلام می‌کرد اما تصمیم گرفته بود دیگر شعرهایش را برای هیچکس نخواند. اما دستنوشته‌ها دو تا از آخرین شعرهایش را که برای هیچکس نخوانده بود برای همه خواند. کمی بعدتر گل مریم در گلستان بلاگفا رویید هرچند فقط یکسالی جلوه این گلستان بود. باخبر شدم به تازگی مجموعه شعرش منتشر شده. آنهم بدون ناشر و فقط با همت خودش و دوستی که مشترکاً شعرهایشان را در یک مجموعه گرد آورده‌اند و کارهای تایپ و صفحه‌آرایی را هم خودشان انجام داده‌اند:

بین خودمان بماند، هوا جور دیگری است

مریم ربیعی‌فر و آزاده آزادنیا

تیراژ 2000 نسخه

117 صفحه

همه شعرهای روی وبلاگش را یکجا همه در این لینک می‌توانید بخوانید. اگر در ایرانید و خصوصاً در مشهد و نمی‌توانید کتاب را پیدا کنید با ایمیل از خودش سوال کنید.

۱ نظر:

  1. This blog is quite interesting one and thanks for Google translate who helped to understand this awesome blog written post.

    پاسخحذف

نظر شما چیست؟

دیدار با خانم نویسنده

سه‌شنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچه‌هایش از شدت اصالت ...