آجودانی در این کتاب اگرچه بیپروا از همراهی شیخ فضلالله نوری با محمدعلی شاه در کشتار مردم تبریز سخن میگوید و او را مجرم سیاسی میداند و (و کتابش هم در ایران در دوران خاتمی منتشر میشود) اما از طرفی او را "به عنوان عالم ِ متشرعی که حفظ و حراست شرعیت را در وظیفه خود داشت"، آنچه درباره تناقض این تجدد ایرانی و مشروطه جدید با شرع میگفت را دلیل این میداند که او "مجتهدی صادق و راستگو" [2] بوده است. (شیخ فضلالله برای من در زمان حاضر مصباح یزدی را تداعی میکند که صادقانه میگوید در اسلام جمهوری نداریم، حکومت اسلامی داریم و راست هم میگوید). آجودانی اعدام شیخ فضلالله را اینگونه میبیند:
روشنفکری ایران و بدتر از آن روحانیون مشروطهخواه، با خشم و تهمت و افترا و حتی تکفیر و توبیخ، یعنی همان حربه شناخته شدهای که به بدترین شیوهها مورد استفاده یا سوءاستفاده خود ِ نوری قرار گرفته بود، با او به مقابله پرداختند و سادهلوحانه اندیشیدند که با اعدام مجتهدی، میتوانند سرپوشی بر اصل تناقض تجدد ایرانی و مشروطه ایرانی نهند. نوری به بدترین شیوهها اعدام گردید، اما ملت ما تاوان چنان تناقضی را که میراث روشنفکری ایران، چه مذهبی و چه غیرمذهبی بود با استقرار حکومت جمهوری اسلامی پرداخت. تاوانی که اگر اصولی بنگریم، ریشه در همین تلاشی داشت که میخواست از مدنیتی غیردینی، صورتی دینی و تاریخچهای اسلامی ارائه دهد. تلاشی از سر ناگزیری که به سادهلوحی و سادهگیری هم انجامید." [3]
اگر این کتاب را بخوانید خواهید فهمید که اصطلاح "مجلس شورای اسلامی" برای اولین بار توسط مظفرالدینشاه در دستخطی به کاربرده شد که البته رهبران مشروطه زیر بار تغییر نام نرفتند. [4] همینطور جالب است که اصطلاح "جمهوری اسلامی" اولین بار در تلگرافی که علمای شیراز در اوایل جنبش مشروطه در اعتراض به اقدامات شعاعالسلطنه پسر مظفرالدین شاه و حاکم فارس به تبریز به ولیعهد کردند به کار رفت: "ایران جمهوری اسلامی است. چه از عهد سلف تا حال خلف، ..." [5]
باید این کتاب را خواند تا فهمید چقدر تاریخ معاصرمان را اریب (Biased) در فکر و ذهن ما نقش زدهاند. مثلاً شاید باورش سخت باشد که ملکالشعرای بهار که خود هوادار حزب دموکرات آن زمان (با تمایلات چپ) بود و از مبارزین مشروطیت و آزادیخواه بنام، از آنجایی که به حق با همه نهضتهایی که به شکلی رنگ و بوی تجزیهطلبی داشتهاند چون به تضعیف حکومت مرکزی منجر میشدند مثل نهضت جنگل، نهضت خیابانی و نهضت کلنل محمدتقی خان پسیان مخالف بود و در همین زمینه قصیدهای دارد که در نسخههای بعد از انقلاب دیوان اشعارش حذف شده:
شد به اقبال شهنشه، ختم کار جنگلی
جنگل از خلخال و طارم امن شد تا انزلی
دولت دزدان جنگل سخت مستعجل فتاد
دولت دزدی بلی باشد بدین مستعجلی
.... [6]
از این کتاب کلی یادداشت برداشتم که خوراک چندین پست وبلاگی خواندنی خواهد بود.
پانوشتها:
[1] ماشاءالله آجودانی، مشروطه ایرانی، 1383، تهران، نشر اختران، صفحه 403
[2] و [3] همان، صفحه 365
[4] همان، صفحه 199
[5] همان، صفحه 195
[6] همان، صفحه 547
------------------------------------
پ.ن: دوستانی که از بیوگرافی دکتر آجودانی پرسیده بودند را ارجاع می دهم به وبسایت خود ایشان + و ویکی پدیای فارسی +
salam agha mahmood. agha man donbal PDF in mashroote irani" gashtam.peida nashod. age darish ye lotfi mikoni befresti be in adres:
پاسخحذفsaleh_heidary@yahoo.com
damet garm
saleh"
@صالح:
پاسخحذفمتاسفانه دوست عزیز من هم پی.دی.اف این کتاب رو ندارم