در دنیای غریبی زندگی میکنیم. در حالی که حتی به خدا هم میتوان شک کرد، حق نداری به عملکرد فعلی یک زندانی سیاسی سابق شک کنی. همانهایی که نمیخواستند از باطبی یک قهرمان اسطورهای بسازند، از او بسان یک اسطوره دفاع کردند. عدهای هم که همیشه فحش دست به نقد در آستین دارند زود سر و کلهشان پیدا میشود. به هر حال من نگرانی خودم را از راهی که نماد جنبش دانشجویی ایران در آن قدم گذاشته، در پست قبلی گفتم. در پاسخ به کامنتی هم اضافه کردم:
ما ملت معروف بود که حافظه تاریخی خوبی نداریم اما به نظر میآید که حتی حافظه کوتاه مدتمان هم مشکل پیدا کرده است. من وقتی می بینم که همه آن مراحلی که فخرآور طی کرد را در گام به گام حرکت های باطبی هم میشود دید متاسف می شوم. نه تنها برای او که بیشتر برای جنبش دانشجویی ایران. معتقدم گرچه مردم ملزم به حق شناسی در قبال کسانی که از عمر، جوانی و سلامتی خود مایه گذاشته اند هستند، اما فراموش نکنیم که زندان رفتن برای آدم ها حق ایجاد نمی کند، اگرچه وظیفه ایجاد میکند. هیچ به این فکر کرده اید که اگر باطبی سرنوشت فخرآور را پیدا کند، این چه ضربه مهلکی بر بدنه جنبش دانشجویی ایران به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود؟ چرا به جای اینکه هشدارهای دوستانه بدهید به اویی که خواسته یا ناخواسته نماد این جنبش شد، فضای نقد را مسموم می کنید و صبر می کنید تا یک نفر دیگر سقوط کند تا بعد نفرینش کنید؟
دیگر این بحث را ادامه نمیدهم و صبر میکنیم تا ببینیم گذشت زمان چه چیزی را ثابت میکند. امیدوارم که من اشتباه کرده باشم.
پ.ن: برای آنکه راحت کنم خیال همه آنهایی که فکر میکنند بحث بین من و آرش کوچکترین خدشهای بر دوستیمان که در این دنیای مزخرف از همه چیز با ارزشتر است، زده است، این آخر هفته را با هم خواهیم بود و طرحی نو در خواهیم انداخت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟