امروز در یکی از روزنامههای محلی خواندم که دولت استانی منیتوبا در تدارک قانونی است که طی آن صاحبخانهها را تشویق کند تا به مستأجرین اجازه نگهداری از حیوانات خانگی مثل سگ و گربه در آپارتمانها داده شود. به این ترتیب که صاحبخانهها مجازند مبلغی به عنوان ودیعه خسارت ناشی از حیوانات در ابتدای بستن قرارداد از مستأجرین طلب کنند تا خساراتی مثل جویده شدن موکت آپارتمان در پایان قرارداد قابل جبران باشد. (البته همچنان هیچ صاحبخانهای مجبور به پذیرفتن حیوانات نیست.)
ظاهراً حدود بیست سال پیش در آنتاریو وکیلی به نام ران جفریز، توانسته دولت محلی را وادار به گذراندن قانونی کند که طی آن صاحبخانهها دیگر نمیتوانند مستأجرانشان را صرفاً به خاطر داشتن حیوانات خانگی بیرون کنند. در واقع داستان از پرونده یکی از موکلانش که یک گربه 19 ساله کور (!) به اسم Fluffy (یعنی کرکی) داشته شروع شده و در آنتاریو این قانون الان به همین نام یعنی قانون کرکی شناخته میشود.

امروز موقع نهار، بعد از خواندن این خبر روزنامه، وقتی دیدم دوتا از همکارهای خانمم که کلی تحصیلات دانشگاهی هم دارند، مدت نیم ساعت تمام فقط احوال سگهایشان (به جای بچههایشان) را میپرسیدند و از رفتارشان با هم حرف میزدند، از اینکه اصلاً تعجب نکردم، تعجب کردم! نمیدانم این خوب است یا بد و اسم این را چه باید گذاشت؟ تطابق با محیط، عادت یا استحاله سگی؟
پری خواهرزاده نه-ده سالهای دارد که بزرگشدهی کاناداست و عاشق حیوانات. زمانی که بگیر و ببند سگهای خانگی در تهران بود و نیروی انتظامی بازداشتگاهی برای سگها درست کرده بود، عکسی از این بازداشتگاه را روی اینترنت دید. ازش پرسیدم اگر قدرتی به دست بیاوری که به ایران بروی تا یا آدمهای زندانی را نجات دهی یا سگهای زندانی را، کدامشان را آزاد می کنی؟ گفت البته که سگها را!
عکس از روزنامه Winnipeg Free Press
you write very good!
پاسخحذف