سالهای آخر دبیرستان ِ من مصادف بود با سالهای آخر جنگ و همان موقعها بود که تشنه شنیدن اخبار بودم و در عصر رادیوهای موج کوتاه، پیش خودم همان زمان مدعی بودم تعداد رادیوهای فارسیزبان خارجی که میشناسم از آنهایی که اداره مانیتورینگ سازمان صدا و سیما میشناسد (همانی که برنامه "بررسی رادیوهای بیگانه" را میساخت)، بیشتر است! همان زمان دفترچه خیلی کوچکی درست کرده بودم در ابعاد سه در چهار سانتیمتر که روی هر صفحه آن فرکانسها و ساعتهای پخش یک رادیو را مینوشتم. این دفترچه احتمالاً باید هنوز توی جعبه چوبی کوچکی که خرت و پرتهای باارزشم را در آن میگذاشتم در اتاقم در مشهد باشد. رادیوهایی که لیست کرده بودم از بیبیسی فارسی و صدای آمریکا بود تا دویچهوله و مسکو و فرانسه و حتی صدای مجاهد و رادیوی فارسی عراق. همه این رادیوها لزوماً سیاسی و خبری نبودند مثلاً در همان دوران ِمانیتورینگِ فرکانسهای ِرادیویی بود که رادیو "ندای مسیح" که از قبرس پخش میشد و تبلیغات مسیحی میکرد یا رادیو مونتکارلو که فقط موسیقی پخش میکرد را کشف کرده بودم. تنها نقطه مشترک این رادیوها زبان آنها بود که فارسی بود. خلاصه از همان زمان بود که با مقایسه همه این رادیوها (البته آنهایی که منبع خبر بودند آن هم در دوران بیخبری دهه شصت) بیبیسی فارسی را از همه حرفهایتر یافتم.
دیدن چهره برنامهسازان بیبیسی آن موقعها چیزی در حد یک رویا بود که البته این روزها به لطف راهاندازی تلویزیون فارسی بیبیسی دیگر رویا نیست. این روزها یکی از دلخوشیهای من شده تماشای اخبار بیبیسی فارسی و هر از گاهی سربلند کردن برای دیدن چهره صدایی که آشناست. صداهایی مثل عنایت فانی، افشین مبصر و صادق صبا. البته جای خیلی از قدیمیترهایی که صدایشان در آن زمانها به گوش میرسید خالی است: مثل لطفعلی خنجی با آن "یااااااا...هو"ی کشدارش که حالا بازنشسته شده و یا باقر معین که گویا الان گرفتار کارهای مهمتری است.
آنقدر ساده نیستم که معتقد نباشم گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد* و از طرفی گمان نمیکنم اصلاً رسانه صد در صد مستقل وجود خارجی داشته باشد، اما از کاری که حرفهای ارائه شود لذت میبرم چون احساس میکنم به شعورم به عنوان مخاطب احترام میگذارد.
* منفی در منفی در منفی میشود به عبارتی باز هم منفی یعنی معتقدم گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟