در طول سی سالی که از انقلاب میگذرد، شاید به جرأت بتوان گفت که جنبش فعالان حقوق زن موفقترین حرکت از حیث میزان دستاوردها بوده است. کافی است نگاهی به چند مورد عمده دستآوردهای این حرکت که خود را غیر سیاسی میخواند بیاندازیم:
- تغییر سن ازدواج دختران از 9 سال به 13 سال
- گرفتن حق حضانت فرزندان تا 7 سالگی برای مادران
- برابر شدن دیه زن و مرد از طرف شرکتهای بیمه
- مسکوت گذاشته شدن لایحه جدید خانواده در مجلس
اگرچه این دستاوردها رایگان به دست نیامده و هنوز هم قربانیانی در اوین در حال پرداخت جزای این حق خواهیهایشان هستند، اما همه اینها در گرو تعامل با نظام به دست آمده است. تعامل با نظام به معنی پذیرش قانون (ولو قانون ناعادلانه) و تلاش برای تغییر آن از درون آن است. سی سال است که در گرماگرم هر انتخاباتی بخش قابل توجهی از مردم میخواهند با قهر خود از ادامه شرایط موجود جلوگیری کنند و با استدلال خود به نظام مشروعیت ندهند. قسمت بامزه ماجرا اینجاست که اینبار که خود نظام تمایلی به مشارکت گسترده مردم در انتخابات نشان نمیدهد و ترجیح میدهد همان رأیدهندگان سنتی دوباره احمدینژاد را از صندوقها بیرون بیاورند، دچار پارادوکسی فلسفی شدهاند و تازه دارند متوجه میشوند که مشروعیت مورد نیاز این نظام با همان تعداد حامی سنتی (یا نان خورش) تأمین میشود!
این گزارش خوب "ندا سانیچ" از بیبیسی فارسی در مورد فعالان حقوق زن در ایران را ببینید و خودتان قضاوت کنید:
این هم ترانه "بگو نه" که به مناسبت 8 مارس 2006 اجرا شده بود و در این گزارش هم بخشهایی از آنرا شنیدید:
پ.ن: ویدیو را با کیفیت بهتر در یوتیوب تماشا کنید: +
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟