چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۶۰
شب مصاحبه دادستان (اسدالله لاجوردی) و حاکم شرع دادگاه انقلاب تهران (آیتالله محمدی گیلانی) را درباره مبارزه با ضدانقلاب از تلویزیون دیدم. جالب نبود. تند، کم محتوا و بی توجیه حرف زدند.
چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۶۰
... اول شب مصاحبه یکی از افراد مؤثر مجاهدین خلق را که توبه کرده است، دیدم. جالب و مؤثر بود.
شنبه ۴ مهر ۱۳۶۰
ناهار را در منزل آقای موسوی اردبیلی با حضور آقایان مهدوی کنی، خامنهای و احمد آقا بودیم. آقای مهدوی کنی پیشنهاد داشت به کلی اعدامها قطع شود و با محاربان ملایمت کنیم که تصویب نشد. پیشنهاد درست کردن زندان قرنطینه و پذیرش توبه و راه برگشت، پذیرفته شد و آقای موسوی اردبیلی مسئول اجرا گردیدند.... ساعت شش به مجلس رفتم. کارها را انجام دادم و گزارشها را خواندم. تروریسم سبکتر شده، ولی هنوز ریشههایش کنده نشده. هر روز تقریبا بیست مورد در سراسر کشور در سطح ترور پاسدار و بسبجی و پرتاب سه راهی و کوکتل و ... پیش میآید. در مقابل، هر روز جمعی از تروریستها بازداشت و گروهی کیفر میبینند و منزوی میشوند.
دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۶۰
شب را در دفتر کارم خوابیدم. دو مصاحبه در تلویزیون، با افراد مجاهدین خلق که پشیمان شده بودند، انجام گرفت؛ جالب و آموزنده بود.
دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۶۰
عصر جلسه مشورتی با حضور آقایان محمد یزدی و ربانی املشی و سپس جلسه مشورتی با مسئولان سپاه، دولت و شورای قضایی داشتیم که درباره برخورد با ضد انقلاب و زندانیها و اعدامها بحث شد. گزارش دادند که ضد انقلاب ضربه کاری خورده و حدود ۸۵ درصد از نیروهای تروریستی بازداشت و بخشی هم مجازات شدهاند و تصمیم گرفته شد که اعدامها کم باشد و تابع حرکت تروریستی باشد.
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۶۰
بعد از ظهر در مجلس مصاحبهای تلویزیونی با خبرنگاران انگلیسی داشتم. بیشتر انگشت روی نقاط ضعف – به نظر خودشان – میگذاشتند، زندانیها؛ اعدامها، ... من هم خونسرد حواب توضیحی میدادم.... شب را در مجلس ماندم. تلویزیون، فیلمی از مراسم عزاداری زندانیهای نشان داد. جمعی از جوانان کم سن و سال در حدود هزار نفر که شعار علیه مجاهدین خلق میدادند و تقاضای عفو داشتند و ابراز ندامت میکردند. این گونه چیزها در تاریخ بازداشتهای سیاسی کم سابقه است. به نفع امام و جمهوری اسلامی و مسئولان شعار میدادند و نشان عدم عمق گروهکهاست.
دوشنبه ۹ آذر ۱۳۶۰
شب در مجلس ماندم. مقداری مطالعه کردم و تلویزیون تماشا کردم. افشاگری منافقین بود و جالب.
شنبه ۱۴ آذر ۱۳۶۰
شب، تلویزیون فیلمی از افشاگری یک منافق پشیمان شده داشت. جوان بیست سالهای نفاط ضعف فکری و عملی سازمان مجاهدین خلق را گفت. جالب است.
پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۶۰
امام همه مسئولان را با مسئولان قضایی دعوت کرده بودند، برای مطلب مهمی....امام، مساله شایعه اخبار مربوط به شکنجه زندانیان را مطرح کردند و آقای فهیم و اعضای بازرسی مواردی را ذکر کردند. امام از آقای لاجوردی توضیح خواستند. ایشان گفت: تغزیر میکنیم و تعزیر با اجازه حکام شرع است و توضیح داده شد به خاطر وسعت عمل تروریستی و شلوغی زندانها و عدم امکانات کافی، بروز چنان وضعی اجتناب ناپذیر بوده، ولی دیگر از این به بعد، قابل اجتناب است. قرار شد دیگر مراعات شود.
چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۶۱
اول شب در دفتر آقای رئیسجمهور جلسه داشتیم. درباره وضع زندانها و افراطهای دادگاههای انقلاب بحث شد.
پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۶۱
آقای محسن رفیقدوست آمد و نگران برکناری آقای لاجوردی بود گفتم آقای لاجوردی باید برای رفع اشکالات اقدام کند. امام سه نفر را تعیین کردهاند که وضع زندانها را مشاهده و گزارش نمایند. رئیس جمهور هم اصرار دارند.
شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۶۱
تمام روز در منزل بودم. به آقای موسوی تبریزی تلفن کردم. معلوم شد که تعویض آقای لاجوردی در حال بررسی است. اول شب آقایان دکتر هادی نجف آبادی، سید محمود دعایی و هادی خامنهای که از طرف امام مأمور رسیدگی به وضع زندانها شدهاند، آمدند و گزارشی دادند. شرایط خوبی نیست و ظرفیت زندان کمتر از تعداد بازداشت شدگان است و بیش از پنجاه درصد وضع موجود از همین مسئله سرچشمه میگیرد و مقداری هم مربوط به خشم مسئولان از تروریستهاست. سپس آقای لاجوردی و همکارانش آمدند و دفاع کردند. بخشی غیر قابل قبول است. بدون قانون، احداث ساختمان را در اطراف اوین تا چهارصدمتر ممنوع کردهاند.
چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۶۱
بعد از نماز مغرب، در دفتر آقای خامنهای با شورای عالی قضایی راجع به نابسامانیها در زندان اوین جلسه داشتیم. پس از بررسی همه جانبه قرار شد با جدیت و قاطعیت خلافها را برطرف کنیم، آقای موسوی تبریزی مسئول اقدام شد.
پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۶۱
آقای رضا سیفاللهی آمد و خبر از فیلمی پنج شش ساعته که از سران ضد انقلاب در زندان و در دفاع از انقلاب و محکومیت حرکتهای ضدانقلاب ضبط شده است، داد. جالب است. صحبت از خانهگردی در تهران کرد که به خاطر مشکلات و آثار سوء آن مخالفت کردم.
جمعه ۲ مهر ۱۳۶۱
عصر به مصاحبه سی و دو نفر از سران نادم و تائب گروههای محارب گوش دادم؛ جالب است و ادامه دارد.
شنبه ۶ آذر ۱۳۶۱
آقای محمدی گیلانی تلفن کرد و راجع به کیفر محاربانی که توبه کرده، مصاحبه کردهاند و در زندان خدمت میکنند و قبلاً دادستانی را از اجرای حکم منع کردهایم، پرسید. قرار شد که از امام بپرسیم. تلفنی از احمدآقا خواستم که نظر امام را بپرسد. او هم پرسید و امام گفته بودند که تابع نظر مسئولان درجه یک باشند و قرار شد که تصمیم نهایی در جلسهای اتخاذ شود.
عصر به مجلس رفتم. کارهای اداری را انجام دادم و گزارشها را خواندم . اول شب در دفتر رئیسجمهور با شورای عالی فضایی و احمد آقا درباره تبعات مسایل دادگاه منکرات فم و تائبان مصاحبه کرده، جلسه داشتیم و تصمیم گرفتیم که اعدام نشوند. برای خواب به مجلس رفتم.
چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۶۱
تعویض دادستان کل کشور با علامت سئوال مواجه شده و جواب قانع کنندهای نداریم به مردم بگوئیم.
جمعه ۲۴ دی ۱۳۶۱
فیلم محاکمه اعضای اتحادیه کمونیستها را گذاشته بودند که مسئول حمله به آمل و کشتار جمعی از مردم بودند. نوعاً متهمان اظهار ندامت و توبه میکردند ولی ریاحی رهبر گروه دو پهلو حرف میزد.
سهشنبه ۲۸ دی ۱۳۶۱
شب فیلم محاکمه اتحادیه کمونیستها را تماشا کردم؛ بد محاکمه کردهاند؛ ضرر دارد.
چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۶۱
احمدآقا تلفن کرد و به فیلم محاکمه که دیشب از تلویزیون پخش شده، سخت معترض بود و فابل توبیخ میدانست. به قائم مقام مدیر عامل صداوسیما تذکر دادم.؛ قرار شد رسیدگی کند.
in mardak kos migooyaf
پاسخحذفtof be rooye kasifet,jenayatkare shalatan.belakhare an rooz miresad ke mardom teke teke shodato too ashghal dooni mirizand.tof tof tof
پاسخحذفكاملا مشخصه كه سر خميني رو چه راحت شيره ميماليدند. و از اول انقلاب همين شكنجه ها و اعتراف گيريها بوده و اين مرتيكه پوفيوز چقدر از اين اعترافات و توبه ها خوشحال بوده. بعيده كسي مثل رفسنجاني نميدونسته تو چه وضعي اين اعترافات گرفته شده.
پاسخحذففقط یک یادآوری تاریخی:
پاسخحذفاول حمله و ضرب و شتم به اعضای سازمانهای سیاسی از جمله مجاهدین بود، اول کشتن اعضای سازمانهای سیاسی در خیابانها به جرم فروش نشریه بود، اول به گلوله بستن تظاهرات مسالمت آمیزمردم درکودتای ۳۰خرداد ۱۳۶۰بود، اول شکنجه و اعدام دسته دسته مردم از فردای۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بود، بعد ورود به دفاع مسلحانه.
اینکه چرا توده نا آگاه ازآزادیخواهان و روشنفکرانی که برای آزادی او و سرنگونی دیکتاتوری سلاح به دست گرفتند حمایت کافی به عمل نیاورد نیازمند تحلیل است. که مهمترین دلیل آن استفاده خمینی از سرپوش جنگ برای فریب توده ها و حفظ حکومتش بود. اما امروز هیچکس نمی تواند از نسل دهه شصت باز خواست کند که چرا کاری نکردید. مصیبتی که به سرمردم در این سی سال آمده تنها و تنها به دلیل عدم حمایتشان ازآزادیخواهان وحاصل ترس آنان است. در سال ۷۸ در حادثه کوی دانشگاه هم دانشجویان از مردم حمایت خواستند اما کسی به آنان کمک نکرد. آیا می توانید به غلط نتیجه بگیرید که دانشجویان پايگاه مردمي خود را از دست داده بودند؟
امروزما کسانی را که در مقابل فاشیسم موسیلینی و نازیسم هیتلری اسلحه به دست نگرفتند و نجنگیدند لعن و نفرین می کنیم. این رژیم صد پله از آنها بدتر است چون خود را پشت دین و خدا مخفی می کند. به گمان من مجاهدین به وظیفه تاریخی خود که ایستادن در مقابل حکومت کودتا بود عمل کردند. کاری که دیگران اکثراً نکردند. اگرمنصف باشید مبارزه بی امان مسلحانه برای سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه بوده که در کنارمبارزات اجتماعی، رژیم را در بن بست و ترس و وحشت دائم نگاه داشته است.
“مردم باید از خود دفاع کنند . اما نباید قربانی شوند.
مردم نباید به خود اجازه دهند که در هم شکنند یا از میان برداشته شوند .
مردم نباید به خود اجازه دهند که تحقیر شوند”
سالوادور آلنده