جمعيت زيادي بود در حد دو سه هزار نفر كه البته گروه گروه ميومدن و ميرفتن. آتشنشاني ماشينهاشو داخل پارك مستقر كرده بود و پليس تورنتو هم براي حفظ نظم با برخوردهاي خيلي خوب در سطح پارك حضور داشت و حتي مقابل پارك براي رد شدن ايرانيها از وسط بزرگراه، ماشينها رو متوقف ميكرد. يك ماشين پليس هم براي همراهي با مردم از بلندگوش موزيك پخش ميكرد! پليسهاي سلطنتي سواره هم به چشم ميخوردن. اين پليسها سوار اسبهاي خيلي تنومندي هستن كه من فكر ميكنم بايد تركيبي از اسب و شتر و گاو باشه !
شهرداري اجازه داده بود در چندنقطه مشخص پارك مردم آتيش روشن كنن. و در كنار آتيشها ايرانيها به رقص و پايكوبي مشغول بودن.
به اولين جمعي كه رسيديم جند دوربين تلويزيوني در حال فيلمبرداري از مردم بود. ما هم رفتيم جلوي جلو روي يك سكو كه بهتر تماشا كنيم و در نتيجه احتمالاً بخوبي توي تصوير افتادم. فكر ميكردم حداكثر يكي از اين تلويزيونهاي ماهوارهاي لوسآنجلسي آبگوشتي مثل تلويزيون حميد شبخيز بايد باشه اما متاسفانه كاشف به عمل آمد كه اين آتيش متعلق به سازمان ورشكسته مجاهدين خلق بود!
گروههاي مختلف سياسي از اين فرصت استفاده كرده بودن و مشغول پخش اعلاميههاي خودشون بودن: از محكوميت حكمهاي اعدام در ايران تا اعلام به رسميت شناختن دادگاههاي اسلامي در استان انتاريو . چند تا خانم ايراني هم مشغول فروش آش رشته بودن.
فرداش توي اخبار خوندم كه باز هم برخوردهاي شديدي بين مردم و نيروي انتظامي در شب چهارشنبه سوري پيش اومده و باز تلفات از انفجارهاي نارنجكها و ترقههاي غير استاندارد. خيلي مسخرهست كه پليس خودمون جوونها رو براي اين جشن ميگيره و پليس اينجا اينجوري ازشون حمايت مي كنه.
اين روزهاي نزديك عيد حس غريبي دارم. اگرچه اينجا كلي جشن و مراسم مختلف براي سال نو هست اما آدم حس ميكنه يك چيزي كم داره و نوروز فقط توي ايران واقعاً ميتونه نوروز باشه و اينجا كمي مصنوعي به نظر ميرسه.
مراسم چهارشنبه سوري ايرانيهاي تورنتو بازتاب وسيعي توي روزنامهها و اخبار تلويزيون داشت. از اين مراسم كه به اسم فستيوال آتش ايرانيها و يا بازي با آتش اسم برده شد با عكس و تصوير توي اخبار كانادا منعكس شد. اين عكس رو هم من از روزنامه مترو انتخاب كردم.
چهارشنبه سوري تورنتو از نگاه حسين درخشان در وبلاگش به اسم سردبير خودم، رو اينجا ميتونين بخونين. همينطور خبر مراسم رو در سايت شهروند.
تا مدتي بعد از برگشتن از چهارشنبه سوري تورنتويي انگشتهاي دست و پام رو از شدت سرماي سيزده درجه زير صفر تورنتو حس نميكردم! اما در مجموع شب خوبي بود. جاي همه دوستان خالي...