یکشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۳

هله‌لويا هله‌لويا ...

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است.

زماني كه در دوره راهنمايي در مدرسه حكيم‌نظامي مشهد درس مي‌خوندم (حدود سال‌هاي شصت و چهار-شصت و پنج) در كتابخونه مدرسه، انجيلي رو ديدم و از كتابدار خشكه مقدسي كه داشتيم خواستم اونو رو براي امانت به من بده، كه با برخورد تند و زننده اون مواجه شدم كه تو برو قرآنت رو بخون اول! اين حركت اون باعث شد با اشتياق بيشتري دنبالش برم و بعد از مدتي نه تنها انجيل كه عهد قديم و عهد جديد و همين‌طور انجيل برنابا رو پيدا كنم و بخونم. همون زمان خيلي مشتاق بودم كه توي مراسم مسيحي‌ها در كليساهاي مشهد شركت كنم. براي همين به كليسايي كه توي خيابون كاتب‌پور بود زنگ زدم و گفتم علاقمندم در مراسمتون شركت كنم اما مسيحي نيستم كه كشيشي كه پشت خط بود گفت براي پرسيدن سوال مي‌توني بياي اما در مراسم نمي‌توني شركت كني.

از وقتي اومدم كانادا يكي از برنامه‌هاي از قبل طراحي شدم اين بود كه برم مراسم اديان مختلف رو ببينم. امروز يكشنبه سيزدهم مارس (2005) فرصتي دست داد تا همراه دوستي كه قبلاً يك بار بطور اتفاقي به يكي از كليساهاي ايراني دعوت شده بود، اين مراسم رو از نزديك ببينم. ما به وسط‌هاي مراسم رسيديم. بخشي از نيايش تموم شده بود، اما موعظه كشيش كليسا رو كامل ديديم و بعد دوباره نيايش و سرود و موسيقي. نه تنها كسي دينمون رو چك نكرد كه حتي به عنوان تازه وارد به رديف اول هم راهنماييمون كردن و جلوي جلو نشستيم.

وقتي دقيق به موعظه‌ها و بحث‌هاي كشيش گوش مي‌كردم به اين نتيجه رسيدم كه فرق زيادي بين حرفاي اون و آخوندهاي خودمون وجود نداره. فقط عبا و عمامه جاش رو به كت و شلوار و كراوات داده و نوحه و گريه جاش رو به آواز همراه با ارگ و گيتار و جاز داده و به جاي سينه زدن همه با هم دست مي‌زنن و با شادي خدا رو نيايش مي‌كنن كه البته وجود اين شادي براي جذب جوون‌ها و بچه‌ها كم اهميت نداره. (البته يك تفاوت مهم ديگه‌اش با مساجد خودمون هم اين بود كه اينجا بوي عرق پا مشام آدمو آزار نمي‌داد...)

كشيش از نوع هدايت صحيح و غلط صحبت مي‌كرد. مي‌گفت هدايت صحيح هدايتيه كه از طرف رهبران كليسا تأييد بشه! (درست مثل اسلام فقاهتي !) جالب بود كه اينجا هم همديگر رو برادر و خواهر صدا مي‌زدن! برادر محسن، خواهر فرشته!

آخر مراسم هم با قهوه و كيك همه پذيرايي شدند و البته ما رو هم خيلي تحويل گرفتن. جالب بود خيلي دقيق حواسشون به تازه وارد‌ها براي جذب كردن بود. كشيش كليسا بعد از مراسم به طرف ما اومد و به دوستم گفت شما رو قبلا ديدم و بعد رو من كرد و گفت شما اولين باره اينجا مياين و با من دست داد و خوش‌آمد گفت و خانومش رو صدا زد و گفت براي مراسم بيست و هفت مارچ (جشن قيام مسيح ) كه همراه با شام هست دعوتشون كن. كه من گفتم برنامه‌مو براي اون روز از الان نمي‌دونم و اون هم تلفن گرفت كه باهامون تماس بگيره!

بعد از مراسم بيرون از سالن كليسا يكي از كساني كه برنامه نيايش رو اجرا مي كرد (كه بعداً خودش رو بيژن معرفي كرد و به نظر 35-36 ساله ميومد) به طرف من اومد و گفت اولين باره اين كليسا مياين؟ گفتم آره. پرسيد قلبتون رو به مسيح دادين؟! من كه انتظار چنين سوالي رو نداشتم، گفتم اتفاقا منتظر كشيش كليسا بودم تا تشكر كنم از اينكه اجازه داده ما كه مسيحي نيستيم مراسمتون رو ببينيم! گفت اينجا خونه خداست و نه به كشيش و نه به من و نه به هيچ كس ديگه ربطي نداره كه چه كسي اينجا مياد.

نكته‌اي كه برام عجيب بود اسامي افراد حاضر بود از كشيش تا عوامل اجرايي ديگه كليسا كه اكثراً اسم‌هاي اسلامي مثل ناصر، محسن و ... داشتند و اينكه هيچ كدوم از مردم حاضر در كليسا هم لهجه ارمني نداشتند. حسي به من مي‌گفت اينها همه مسلمون‌هايي هستند كه اينجا تغيير دين دادن. اين رو با احتياط و غير مستقيم از بيژن پرسيدم كه چرا اسم‌هاي شما مسيحي نيست؟ گفت خوب ما ارمني نيستيم كه اسم ارمني داشته باشيم. پرسيدم اما اسم‌هاي شما عربيه! گفت ما همه تغيير دين داديم. مثلاً كشيش 20 سال پيش و من 15 سال پيش قلبم رو به مسيح دادم!

همه در عرض اين چند سال بعد از انقلاب!‌ يكي از موضوعات جالبي كه اميدوارم روزي شرايطش فراهم بشه تا بتونم روش تحقيق دقيق آماري كنم، برآورد تعداد افراديه كه بعد از انقلاب دين خودشون رو از اسلام تغيير دادن.

كمي با بيژن در مورد مسيحيت صحبت كردم و بعد اون خواست كه اجازه بدم برام دعا كنه تا مسيح در قلبم قرار بگيره! من هم قبول كردم. دستش رو گذاشت روي شونم، چشماش رو بست و من در حالي كه به سختي سعي مي‌كردم ظاهرم رو جدي نشون بدم حدود ده دقيقه به دعاهاش گوش كردم..

نظرات خوانندگان :

Name : خودت ميدوني

E-Mail : اينم ميدوني

URL : اينهم به هكذا

Date : Sat, 2 Apr 2005

يادته همون زمونايي كه تو حكيم نظامي بودي (يا شريعتي چه فرقي ميكنه) كلي تحقيقات كرده بودي و اخرش به اين نتيجه رسيده بودي كه هركي به صفحه شطرنج نيگا كنه انگار به فلان جاي والده محترمه اش نيگا كرده ؟؟
هاها هرهر هوهو يوهو عجب خري بودي ها.اصلاح كنم بوديم ها.اما خدا وكيلي تو خر تر بودي.

توضيح دست‌نوشته‌‌ها:

از جناب آقاي بابك ... همقطار قديمي، با آدرس ئي‌- ميل ... كه در وب‌لاگ دوساعت قلم مي‌زنن بابت ابراز نظرشون سپاسگزاري مي‌شود. نظر ايشان به صورت امضاء محفوظ همونطور كه خودشون فرستادن درج شده است!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟

توضیحی درباره مستند فرزندانقلاب

--> همانطور که بارها توضیح‌ داده‌ام این مستند محصول بی‌بی‌سی فارسی است و نقش من همانطور که در تیتراژ فیلم آمده محقق و یکی...