چهارشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۴

اسباب کشی, دموکراسی و پاپ!

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است.

دیشب (6 آوریل 2005) اولین اسباب کشی در این دیار رو تجربه کردم. در پی یک افزایش حقوق! و کمی بهتر شدن شرایط مالی و کسب کمی اعتماد به نفس! از یک اتاق کوچک (مشترک با یک دانشجوی هندی) در داون تاون تورنتو به بیسمنت خونه ای در شمال تورنتو در منطقه ایرانی نشین موویدم! محدوده تقاطع خیابون یانگ با فینچ و خصوصا یانگ با استیلز کاملاً حال و هوای ایران رو داره. از انواع رستوران ها و چلوکباب های ایرانی گرفته تا صرافی و دفتر اسناد رسمی و سوپرهای ایرانی با نون بربری و حتی کله پاچه و سفره خانه سنتی پیدا میشه و همه با تابلوهای فارسی. توی اتوبوس و مترو کمتر پیش میاد که دور و برت چند نفر فارسی حرف نزنن. این چیزها برای کسی که 6 ماه توی محله ای زندگی کرده که حتی یک ایرانی هم نمی شناخته فعلا جذابیت داره.

6 ماه و 4 روز پیش با دو چمدون و یک کیف لپ تاپ وارد کانادا شدم. اما انگار که اسباب و اثاثیه آدم زاد و ولد می کنن, به زور کلی خرت و پرت رو توی یک تاکسی چپوندم. راننده تاکسی جوون بیست و پنج-شش ساله خوش مشربی بود و البته کانادایی. (اینجا اونقدر چینی و هندی و پاکستانی دیدیم که وقتی یک نفر که متولد کانادا باشه می بینیم کلی ذوق می کنیم!) نیم ساعتی راه داشتیم و خودش سر صحبت رو باز کرد. پرسید: کجایی هستی؟ گفتم:ایرانی. گفت: از شهرهای بزرگ ایران؟ گفتم: دومین شهر ایران. که پرسید: از مشهد؟ خیلی شوکه شدم. گفتم: تو مشهد رو می شناسی؟ گفت: آره ! من سال 89 زمان جنگ شما مدتی ترکیه بودم و همه آدم هایی که توی هتل من بودن, ایرانی هایی بودن که از ایران فرار کرده بودن و توشون مشهدی هم بود. حرف کشید به مشکلات ایران و آزادی در کانادا. گفت: من توی کشورم می تونم برم داد بزنم که من از نخست وزیر بیزارم. تو توی کشورت می تونی بری داد بزنی از رئیس جمهورتون بیزاری؟ گفتم: نه! البته نمی شد توضیح بدم که اسثنائا این یکی رو می تونم و حتی شاید تشویق هم بشم! یکی از چیزهایی که اینجا توضیح دادنش خیلی مشکله و نمی تونن اینا درکش کنن, همینه که بخوای فرق حکومت رو با دولت توضیح بدی. چون این بیچاره ها اصلاً همچین چیزی ندیدن تا حالا! اتفاقاً چند روز پیش داشتم سخنرانی سید ابراهیم نبوی در تورنتو در مورد علل طنز خیز بودن ایران رو گوش می کردم که یه جاش می گفت :

" توی کجای دنیا دیدین رئیس جمهور, رئیس اپوزیسیون باشه؟ حاکمیت جزو نیروهاییه که می خواد دولت رو از بین ببره. تا قبل از این قضایا دولت تعریفش چیز دیگه ای بود. حالا باید همه کتابها رو زیرورو کنین که ببینین میشه حاکمیت مخالف دولت باشه؟ بعد دولت بشه طرفدار حکومت, بعد حکومت بیاد جای دولت؟!! .... یک بازی بامزه.... یک عالمه نفت داریم. نشستیم دوره هم حال می کنیم...!"

(این سخنرانی را در اینجا بشونید: بخش اول - بخش دوم.)

و اما سر قضیه زهرا کاظمی روابط کانادا و ایران به شدت داره متشنج می شه. کانادا از ایران تقاضای تحقیقات مستقل و برگرداندن جنازه زهرا کاظمی رو کرد. ایران هم این تقاضا رو رد کرد و گفت اصلا دکتر شهرام اعظم در بیمارستان بقیه الله نبوده. کانادا هم اعلام کرد به عنوان اعتراض در نمایشگاه بازرگانی ایران شرکت نمی کنه!

یک موضوع جالب: مدتی که نمایندهای کارکنان TTC دارن با مسئولینش مذاکره می کنن و تهدید کردن اگر به خواسته های صنفی شون عمل نشه از صبح دوشنبه دست به اعتصاب می زنن. این TTC مخفف Toronto Transit Commission میشه و مترو, اتوبوس و چیزی شبیه تراموا که اینجا بهش می گن Street Car رو در سطح تورنتو شامل میشه. اگه این اتفاق بیافته (که من خیلی دلم می خواد ببینم!) تمام تورنتو فلج میشه. 8400 کارگر روزانه 1400000 نفر رو در سطح تورنتو جابجا می کنن. این اتفاق در سال 1999 هم افتاده و می گن اون روز خیلی ها نتونستن به محل کارشون برسن. اگه امسال هم تکرار بشه دوربین به دست راه میافتم تو شهر!

توی این هفته ای که گذشت پاپ در گذشت و خیلی از کانال های تلویزیونی برنامه هاشونو قطع کردن وبرنامه های ویژه گذاشتن و بعضی ها هنوز هم دارن ادامه می دن. من به شدت یاد 14 خرداد 69 و شرایط کسالت بار صدا و سیمامون افتادم. این جا هم کانال های رسمی تقریبا چیزی شبیه همون شرایط رو پیدا کرده. البته مدرن تر ولی اصل قضیه یک چیزه. واقعا انتظارشو نداشتم در جامعه ای مدرن هنوز اینقدر برخورد مذهبی ببینم. شخصیت و خدمات پاپ ژان پل دوم و خدمات انساندوستانش و کمکی که به صلح جهانی داشت بحث دیگه ایه. اما برای من فاجعه بار نشون دادن مرگ طبیعی یک فرد در حدی که مرتب با مردم و حتی بچه ها مصاحبه بشه و اونا هم حرف های کلیشه ای تکراری رو بزنن اصلاً قابل درک نیست. اما حالا که صحبت از پاپ شد پیشنهاد می کنم نوشته ای که شخصی برای ابراهیم نبوی فرستاده رو با عنوان پرواز پاک بخونین. پاپ شخصیت ممتازی بود, در این شکی نیست.

در مراسم تدفین پاپ هم که اتفاق جالبی افتاده دو رئیس جمهور یزدی دنیا یعنی خاتمی و موشه کاتساو رئیس جمهور ایرانی الاصل اسرائیل با هم دست دادن و به فارسی صحبت کردن! هرچند خاتمی اینو تکذیب کرده. احتمالاً بزرگترهاش بدجوری دعواش کردن !

و آخرین مطلب این که وب لاگ دوساعت برای دومین بار دست نوشته ها رو خجالت داده و بهش لینک داده و به خواننده هاش پیشنهاد داده به اینجا سر بزنن. پس, وب لاگ دوساعت: "به محض اینکه لینکدونی من هم راه بیافته از خجالتت در میام! "

نظرات خوانندگان :

Name : Sam

E-Mail : dina81_2003

URL :

Date : Wed, 13 Apr 2005

باسلام.
نظر خاصی نسبت به نوشته شما ندارم . ولی دوست محترم اونجا هم که هستین دنبال درد سر می گردین .اینجا آب نمی دیدین ولی ... لااقل اونجا (باید باید ) به فکر درس خوندن باشین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟

دیدار با خانم نویسنده

سه‌شنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچه‌هایش از شدت اصالت ...