ساعت نزدیک سه و نیم صبحه. هنوز مجال خوابیدن پیدا نکردم. کمتر از پنج ساعت دیگه پرواز دارم... تورنتو رو فعلاً به تورنتونینزش (Torontonians) بخشیدم و دارم راهی وینیپگ میشم. دو ساعت و نیم پروازه و اونجا که برسم باید یک ساعت ساعتمو بکشم عقب. اینکه کی بتونم دوباره اینجا چیزی بنویسم، هیچ معلوم نیست و بستگی به این داره که چقدر طول بکشه تا جای مناسبی برای زندگی پبدا کنم و به اینترنت وصل شم. امیدوارم عکسهای بعدی که از من در این وبلاگ میبینین با لباسهای اسکیمویی و سوار سورتمه نباشه. اما حتماً سعی میکنم یه عکس با یه سرخپوست اصیل کانادایی با اون پرهای رنگی روی سرش بندازم!
برم ببینم سرنوشت توی اون تیکه از دنیا چه خوابی برام دیده...
سهشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
توضیحی درباره مستند فرزندانقلاب
--> همانطور که بارها توضیح دادهام این مستند محصول بیبیسی فارسی است و نقش من همانطور که در تیتراژ فیلم آمده محقق و یکی...

-
در اپیزود ششم گفتم که پادکست ساختن کار پر زحمت و پرهزینهایست و از آنجایی که تصمیم دارم تا جایی که ممکن است اسپانسر و تبلیغ تجاری قبول...
-
این اپیزود رادیو دستنوشتهها ویژه روز جهانی پادکست است. در این قسمت صدای کسی که با ابداع RSS حق بزرگی بر گردن وبلاگ و پادکست د...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟