مهمترین چیزی که توی این شهر جلب توجه میکنه، وضعیت بومیهای سرخپوسته. توی تورنتو که بودم، سرخپوستها رو با نام Indians و یا Natives میشناختیم و این اواخر شنیده بودم که واژه محترمانهتر، Aboriginal میتونه باشه. اما اینجا فهمیدم محترمانهترین عنوان برای این افراد، First Nation هست و اسم بردن از اونها به عنوان Indian به نوعی پست و خوار شمردن اونهاست(واژهای که در تورنتو خیلی مصطلحتر بود).
امکان نداره در داونتاون وینیپگ قدم بزنین و در هر گوشهای یکی از این آدمها که در حال گدایی است در حالی که یا خمار ماریجوانا و گرس و یا مست الکله رو نبینین. اگرچه سرخپوستهای تحصیل کرده و دانشجوهایی در دانشگاه وینیپگ و دانشگاه منیتوبا هم میشه دید، اما بدبختی و جرم و جنایت و فساد در بینشون به وضوح به چشم میاد.
اینکه چرا باید مردمی که صاحبان اصلی این سرزمین هستن در چنین شرایطی زندگی کنن، جوابی نمیتونه داشته باشه جز اثر سیاستهای مهاجران انگلیسی که دو قرن پیش پا به این مملکت گذاشتن. توی این یک هفته که اینجا بودم، با آدمهای مختلفی در این مورد صحبت کردم و چیزهای جالبی هم شنیدم. مثلاً اینکه میسیونرهای انگلیسی بچههای سرخپوستها رو از خونوادههاشون جدا میکردن و در مدارس مختلف شبانهروزی پخش میکردن. به اینصورت بچهها دور از خونوادههاشون با فرهنگ انگلیسی – مسیحی تربیت شده و عملاً فرهنگ، زبون و خط خودشون رو از دست میدادند. (اینطور که شنیدم سرخپوستهای اینجا با توجه به اینکه از کدام تیره و قبیله باشن، چهار- پنج زبون و خط مختلف دارن که معمولا ًً بچهها و جوونهاشون چیزی از اون نمیدونن).
انگلیسیها برای خرید پوست بوفالو به این منطقه میآمدن و پوستها رو با بشکههای ویسکی معاوضه میکردن. از نظر فیزیولوژیکی، بدن سرخپوستها به الکل خیلی سریع عکسالعمل نشون میده (یعنی به اصطلاح الکل زود میگیردشون!). برای همین با مقدار کمی الکل مست میشن و خیلی زود هم معتاد به الکل. اگرچه الان سازمانهای مختلفی برای حمایت از بومیها وجود داره، دولت هم کمکهای مالی زیادی بهشون میکنه، از مالیات معافند و تحصیلات رایگان دارن و حتی مقرری ماهانه برای بعضیها(welfare) اما بعضیها معتقدن همین کمکها به نوعی عاملی برای جلوگیری از رشد این آدمهاست. شکی نیست اتحاد این اقوام برای سفیدها میتونه خطرناک باشه. همین یک ماه پیش بود که در یکی از شهرهای آنتاریو بومیها در اعتراض به اینکه زمینی که از قرنها پیش متعلق به اونها بوده و حالا دولت جدید محافظهکار قصد سلب مالکیتشو داشت، جاده این شهر رو بستن و دادگاه رو مجبور به رأی به نفع خود کردن. به نظر من سیاستهای تبعیضآمیز خیلی خیلی مخفی و پنهان رو میشه توی قوانین کانادا پیدا کرد که شاید اثبات تبعیضآمیز بودنشون غیر ممکن باشه، اما غیر ملموس نیست.
(عکس از اینجاست)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟