به نظر من به گلوله بستن راهبه 68 ساله ایتالیایی در یک بیمارستان کودکان در سومالی درواکنش به اظهارات پاپ، راهبهای که 35 سال از عمرشو وقف خدمت به مردم عمدتاً مسلمون سومالی و کنیا کرده بود، چیزی به جز مهر تأییدی بر سخنان پاپ نمیتونه باشه. پاپ به نقل از یک متن قرون وسطایی گفته بود اسلام با جهاد و شمشیر دینشو تبلیغ میکنه. اگرچه گفتن این حرف از زبون پاپ یک اشتباه بزرگ بود، اما شاید ما ایرانیهای با خوندن تاریخ و اینکه چی شد که ایرانیها مسلمون شدن در مورد درست و غلط بودن این نقل قول پاپ خوب میتونیم قضاوت کنیم! اگرچه مسیحیت هم سابقه درخشانی در این زمینه نداره. کلاً ادیان تحمل همدیگه رو ندارن. تاریخ هنوز جنگهای صلیبی رو فراموش نکرده...
-----------------------------------------
مدت زیادی بود که وبلاگ رو به روز نکرده بودم. دلیلش تنبلی نبود و گرفتاریها هم اگرچه زیاده اما در حد یک یک پست جدید گذاشتن فرصت میده. نوشتن به قول این کفار mood خودشو میطلبه که دو هفتهای اصلاً وجود نداشت. به شدت درگیر جور کردن شهریه 4200 دلاری دانشگاه بودم. برنامهریزیهام بدجوری به هم خورده بود. اینکه پذیرشم برای دوره Pre-Master شد به جای Master یعنی اینکه روی بودجههای تحقیقاتی در اختیار استادها نمیتونستم تا یکسال حساب کنم. دلم خوش بود که اینجا (در منیتوبا) دانشجوها میتونن راحت کار کنن که فهمیدم برای اجازه کار خارج از دانشگاه هم بر خلاف انتظارم باید بعد از 6 ماه اقدام کنم. رفتم برای قسط بندی شهریه اقدام کنم که گفتن اول باید داخل دانشگاه کار پیدا کنی یا بتونی وام بگیری تا بقیه شهریه تو قسطی کنیم! خلاصه بدجوری همه درها به نظر بسته میومد. تا اونجا که حنی داشتم به انصراف فکر میکردم. که خدارو شکر یه مبلغی پول جور شد، یه کار کوچولوی Marking (تصحیح ورقه) در گروه هم بهم دادن( که اگرچه پولش اصلاً قابل توجه نیست اما دلیلی برای قسطبندی میتونه باشه. یاد تصحیح برگههای امتحانی ایران به خیر که روی حساب دوستی و رودرواسی [رودربایستی؟]، استادها میکردن تو پاچمون! اینجا اقلاً بابت هر درس 300 دلار میدن!). تقاضای وامی هم دادم که حداکثر مبلغش 2500 دلار بود اما گفتن معمولاً برای خیلی کمتر از این تأیید میکنن. امروز در کمال ناباوری تقاضای وامم برای کل مبلغ با دوره بازپرداخت 25 ماهه تأیید شد و وقتی برای قسطبندی بقیه شهریه به قسمت مربوط رفتم مسولش چیزی حدود یک ربع منو گذاشت به امون خدا و رفت با همکار یا رئیسش در مورد من به صحبت کردن. من حرفاشونو نمیشنیدم وقتی برگشت منتظر بودم بگه متأسفم. که گفت به نظر میاد شهریهات اشتباه محاسبه شده و باید حدود 1000 دلار کمتر باشه که در اینصورت مبلغ قسطهات هم کمتر میشه! کم مونده بود از خوشحالی بپرم و ماچش کنم! (که البته خوب شد اینکارو نکردم، چون مرد بود و بعد واسم حرف درمیاوردن!) البته گفت شاید! یابد بررسی شه! خلاصه این شد که این وبلاگ امروز آپ شد وگرنه حالاحالاها خاک میخورد! (خداوند تبارک و تعالی هیچ کافری رو در یک مملکت غریب و در شهری غریبتر گرفتار چندهزاردلار نکنه در حالی که تا پایان وقت اضافه هم چند روزی بیشتر نمونده باشه)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟