احمقانهترین و سختترین اسبابکشی عمرم انجام شد. از من به شما نصیحت! هیچ وقت قرارداد اجارهتون رو طوری تنظیم نکنین که شب سال نو که نه وَن و نه تاکسی گیر میآد مجبور به اسبابکشی بشین! بیشتر از یک ماه بود که وینیپگ برف جدیدی نیاموده بود و فقط آثار همون برفهای قدیمی مونده بود. دیشب تا صبح برفی اومد که تا زیر زانوی آدم میرسه. به عبارتی دهن مبارکمان سرویس شد تا نقل مکان کردیم به آپارتمان جدید.
راننده تاکسی که یک هندی سیک بود (اینجا بیشتر از 90 درصد راننده تاکسیها سیک هستن و من واقعاً نمیدونم چرا)، از من میپرسید با ایران تماس داشتی که بدونی عکسالعمل ایرانیها از اعدام صدام چی بوده؟ گفتم طبیعیه که با اون همه رنجی که ایرانیها بردن خوشحالن. گفت: "آره صدام باید اعدام میشد اما چرا در همچین روز مقدسی؟" شدیداً ضد آمریکایی بود.
آدم خوبی بود. توی این برف کلی کمکم کرد تا وسایلمو بار ماشین و بعدش پیاده کنم. من هم حدود 6 دلار بقیه پولمو ازش نگرفتم! (تیپ دادن رو حال میکنین؟!) بیچاره موقع رفتن توی برفها گیر کرد و نیم ساعت درگیر پارو کردن برفها شد تا ماشینشو دربیاره! هرکار کردیم نشد واسه همین زنگ زد بیان کمکش.
اون پسر بنگلادشیه همون اول کار پرسید نماز عید رفتی؟ گفتم نه! گفت فرصت نکردی یا... گفتم نه من کلاً اهل این چیزا نیستم. از ما بیخیال شو! بعد از یکساعتی دعوتم کرد برای سال نو بریم بار! گفتم تو مشروب میخوری؟ گفت نه اصلاً! گفتم پس برای چی میری بار؟! گفت فقط برای تفریح! ازش تشکر کردم و گفتم خستهام. بد جوری از کت و کول افتاده بودم.
خوشبختانه، گوش شیطون کر، در حال حاضر دو تا موج اینترنت وایرلس رو میتونم بگیرم. حالی میده اینترنت دزدی ها! اونقدر هم زورش بالا هست که یک قسمت از سریال باغ مظفر رو راحت دیدم و اخبار رادیو فردا و بیبیسی رو هم گوشیدم و این پست رو هم فرستادم برای خلقالله! مبادا که اسبابکشی من در روند تلاشهای آزادیخواهانه ملت مبارز ایران وقفهای ایجاد کند!
شب سال نوست. این ویدیوی قشنگ رو یه نفر با ایمیل با امضای Someone برای من فرستاده که نمیدونم کیه! من هم تقدیمش میکنم به همه خوانندگان جفنگیات صاحب این وبلاگ! سال نوی میلادی همه مبارک. امیدوارم سال 2007 لااقل برای مردم ما سالی با سختیهای کمتر باشه و همینطور در این سال احمدی نژاد کمتر نامه بنویسه و کمتر حرف بزنه تا کمتر آبروی این ملت بره!.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟