رمان "خانوم" مسعود بهنود رو حدود دو سال پیش از کتابخونه عمومی تورنتو گرفتم و خوندم. صفحه اولش نوشته: این یک قصه است، باورش کنید..." خانوم باور کردنیه. از جنس رمانهاییه که هیچ وقت از یاد آدم نمیره و وقتی شروعش میکنی میخوای با خوندن دیوانهوار یک ضرب تمومش کنی. داستان زندگی شاهزاده قجری که به یمن داشتن مادری صاحب کمالات، فرانسه میدونه، مطالعه میکنه اعلامیههای مشروطهخواههان رو میخونه و در دلش از اونها که برعلیه شاه باباش (پدربزرگش، مظفرالدینشاه) که برای اون پدربزرگی مهربون و دوستداشتنیه می خوان انقلاب کنن در دلش حمایت میکنه. بهنود به زیبایی پیچ و خم این قصه رو با وقایع تاریخی پیوند میزنه. داستان از آزادی زنی از زندان اوین در دوران بعد از انقلاب شروع میشه. زمان جنگ احتمالاً سالههای 64-65. این دختر، دختر "خانوم" قصه است. شاید تنها قسمت باورنکردنی داستان، ربط این قصه از انقلاب مشروطه به واقعه 11 سپتامبر و کشته شدن نوه "خانوم" در یکی از برجهای تجارت جهانی باشه.
گروه "وان لایت" نمایش "پرده" رو بر اساس رمان "خانوم" در هالیفکس کانادا روی صحنه برده. تورنتو نشینان محترم از دیدن این نمایش که از 28 نوامبر تا 8 دسامبر به "هاربر فرانت سنتر" تورنتو میاد غافل نشین که نصف عمرتون بر فنا خواهد بود. تا اون موقع لطفاً اول اصل کتاب رو یخونین و موقع نمایش هم ما روستا نشینان وینیپگی رو یاد کنین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟