تا زمانی که برادر کوچکترم (که البته 14 سال از من بزرگتره!) مجرد بود و توی خونه، بدون استثناء، تمام سالهایی که تحویل سال صبح زود یا نصف شب میافتاد ما با هم دعوا میکردیم. من اصرار عجیبی داشتم که باید همه لحظه سال تحویل بیدار و دور هم جمع باشند. میرفتم بیدارش میکردم و پیله میکردم که پاشه. اون هم عصبانی میگفت برو بابا میخوام بخوابم و اینجوری سال رو با زد و خورد شروع میکردیم... تا چند دقیقه دیگه سال تحویل میشه. سال تحویل به وقت اینجا 00:48:19 صبح خواهد بود و من هم طبق همون عادت قدیمی، بیدار...
این عکس آخرین هفتسینی بود که در ایران درست کردم: نوروز 1383.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟