داستان کوتاه "مرا ببوس" از مجموعه "نوبت عاشقی" نوشته محسن مخملباف را سالهایی دور زمانی که دبیرستانی بودم خواندم. این داستان، آنزمان تأثیر زیادی بر من گذاشت که دقیقاً نمیدانم چرا. مدتها بود که دوست داشتم آنرا بخوانم و ضبط کنم. بالاخره فرصتی دست داد و این آرزو عملی شد. شاید دوره این داستان گذشته باشد. بدون شک داستانهای کوتاه بسیاری هست که حرفی از جنس زمان داشته باشند، حتی چه بسا آثار خیلی بهتری از خود مخملباف هم بتوان پیدا کرد، اما روخوانی این اثر، ادای دینی بود صرفاً به دل خودم و از آنجا که تنها صداست که میماند، فکر کردم چرا اینجا نگذارمش.
در متن داستان و پایان آن از ترانه اصلی "مراببوس" با صدای حسن گلنراقی استفاده کردهام. همچنین در بخشی از داستان که قطعه کامل "کوچه" در قالب یک نامه وجود دارد، از صدای خود شاعر، زندهیاد فریدون مشیری استفاده کردم که در زمینه آن یک قطعه دونوازی سه تار و پیانو که متأسفانه نمیدانم اثر کیست را قرار دادم. (اگر این قطعه را میشناسد بگویید تا اطلاعاتش را اضافه کنم)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟