چند روز پیش برای دومین بار نامه های معروف به Dear God از طریق ایمیلی به دستم رسید. اونقدر این نامه با صفا و صداقت کودکانه ای نوشته شده که بعد از مدت ها دوباره همه شونو خوندم. به ذهنم رسید چند تاییشو به فارسی برگردونم و اینجا بذارم. ظاهراً در مدرسه ای در آمریکا از بچه ها خواستن نامه های کوتاهی به خدا بنویسن و نامه هاشون رو با "خدای عزیز" شروع کنن:
- خدای عزیز، آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یه کلکه؟ (لوسی)
- خدای عزیز، من آمریکاییم. تو کجایی هستی؟ (رابرت)
- خدای عزیز، من فکر می کنم منگنه یکی از بزرگترین اختراعات تو باشه! (روت)
- خدای عزیز، ما خوندیم که ادیسون نور رو ساخت. اما در مدرسه "سان" می گن کار تو بوده. من شرط می بندم اون ایده تو رو دزدیده! (ارادتمند- دونا)
- خدای عزیز، به جای اینکه بذاری مردم بمیرن و مجبور باشی تا آدمهای جدیدی درست کنی، چرا همون هایی که داری رو نگه نمی داری؟ (جین)
- خدای عزیز، بابت برادر کوچولوم ازت متشکرم. اما اون چیزی که من براش دعا می کردم یک توله سگ کوچولو بود! (جویس)
- خدای عزیز، اگه تو به من یه چراغ جادو مثل علاءالدین بدی، من هرچی بخوای به تو میدم. به جز پولهام و شطرنجم. (رافائل)
- خدای عزیز، من همینطور منتظر بهارم اما هنوز نیومده. یادت نرفته باشه! (مارک)
- خدای عزیز، تو مجبور نیستی نگران من باشی. من همیشه دو طرف رو نگاه می کنم. (دین)
- خدای عزیز، اگه یکشنبه توی کلیسا به من نگاه کنی، من کفش های نومو نشونت می دم. (میکی)
- خدای عزیز، اگه تو دایناسورها رو از بین نمی بردی، ما هرگز کشوری نداشتیم. تو کار درستی انجام دادی. (جاناتان)
- وقتی این نامه ها رو می خوندم یاد نامه ای که یکی از اون زیر پل خواب های فیلم "زیر نور ماه" به خدا می نویسه افتادم:
خدمت خدای بزرگ سلام،
غرض از مزاحمت این بود که ایوالله! دست مریضات! انصافتو شکر! تو که خیلی مشدی بودی...
------------------------------------------
چند لینک:
- فیلم های تجمع روز زن و حمله به زنان در وبلاگ "منو بشناس".
- نامه معروف چارلی چاپلین به دخترش رو که یادتونه؟ نامه واقعی نیست! داستانشو از خبرگذاری میراث فرهنگی بخونین. این هم خود اون نامه کذایی!
- این هم مایکل جکسون در تهران از وبلاگ "یادداشت های یلدا و مهری" به این میگن شکار لحظه ها!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟