کلکسیون ملیت همخونهای های من در این دو وسال و نمیچهای که در کانادا هستم، داره حسابی کامل و متنوع میشه. آپارتمان جدیدی که قراره تا آخر همین هفته بهش نقل مکان کنم رو یک پسر بنگلادشی اجاره کرده و قبل از من یک اتاقشو رو یک پسر غنایی گرفته و یک اتاقش رو هم که من قراره بگیرم. تا ایجا شده: هندی، پاکستانی، کانادایی- آفریقایی، شیلیایی، چینی، نیجریهای، بنگلادشی و غنایی! رسماً توصیهای که توی پست قبلی کردم رو خودم زیر پا گذاشتم! یعنی چارهای نبود. این آپارتمان بهترین انتخاب ممکن با شرایط فعلی من بود. اگرچه مطمئنم داستانهای جدیدی در این خونه خواهم داشت!
پسر بنگلادشیه، مسلمونه. اگرچه پسر خوبی به نظر میآد! از من پرسید: "مسلمونی؟" گفتم: "آره". گفت: "غناییه مسیحیه، اشکالی نداره؟" گفتم: "نه به هیچ وجه" گفت: "البته من بهش گفتم که اگه بخوای با گوشت خوک غذا درست کنی، باید ظرفهاتو جدا کنی!" من گفتم: "من این چیزا برام مهم نیست. فقط مهم اینه که آدم آرومی باشه و مثل همخونه فعلیه من پرسرو صدا نباشه". در ضمن صحبت، حرف کشید به ویزای تحصیلی گرفتن و من از مشکل شدنش برای ایرانیها گفتم. گفت: "آره میدونم به خاطر اینه که شما سلاح اتمی دارین!" گفتم: "نه به خاطر اینه که یک رئیسجمهور احمق داریم!" نگو طرف از طرفدارهای جدی احمدینژاده! با تعجب گفت: "اما من دوستش دارم!" پرسیدم: "چرا؟" گفت: "چون در مقابل کشورهای غربی وایستاده". چیزی نمونده بود جوش بیارم! کلی براش منبر رفتم که بابا این مردک حرف زیاد میزنه اما برای مردمش کاری نمیکنه. این رئیسجمهور نشده که به غرب فحش بده!
امروز هم بهم زنگ زد که کی میخوای اسباب بیاری؟ گفتم: "یکشنبه حدود ظهر". گفت: "یکشنبه عید قربانه و من میخوام برم نماز عید و تا اون موقع برنگشتم!" خدا عاقبت مارو با این بچه مسلمون به خیر بگذرونه! من هروقت توی جمع کاناداییها بودم و چیزی براشون سوالبرانگیز بوده (حالا بماند که چی!) و پرسیدن تو مسلمون نیستی؟ معمولاً جواب میدم چرا اما من مسلمون ایرانیام. ما ایرانیها ورژن خودمونو از اسلام داریم! که بعضی از خود همون افراد که قبلاً با ایرانیها معاشرت داشتند هم در تأیید حرف من اضافه میکردن که آره ما دوستای ایرانی داریم. اونا کلاً متفاوتن! خداییش هم همینه. ایرانیها از هیچ نظر به بقیه مسلمونها شباهتی ندارن. به نظر من که اصلاً شیعه، نسخه ایرانیزه شده اسلامه.
خلاصه... آخر این هفته باید جاکشی کنم ( فکر بد نکنین! افغانها به اسبابکشی میگن جاکشی!). جای جدید هم اینترنت نداره. اگه حداقل یکی از اون دو نفر دیگه حاضر بشه نصف ماهانه اینترنت رو بده، میگیرم. وگرنه اگه شد امواج وایرلس همسایهها رو میدزدم. اگه اون هم نشد، میمونه فقط اینترنت دانشگاه!
نظرم اینه که خیلی با حالی خیلی خیلی باحالی من تو نت وبلاگ تو رو میخونم
پاسخحذفخیلی با حال بود از اسم مطلبتون تا مسلمونیمون
پاسخحذف