آرش عزیز خواسته 5 آروز در سال جدید رو اسم ببرم. اگرچه من اصلاً هیچ آرزویی نمیشناسم و فقط بچه که بودم دوست داشتم اگر زمانی دختردار شدم اسمشو بذارم آرزو،(دو نقطه دی!) اما چون آرش خواسته چشم:
- آروزدارم در سال جدید (و سالهای بعد) هیچ کشور و ملتی گرفتار دو بدبختی بزرگ یعنی انقلاب و جنگ نشند. مردم ما تجربه تلخی از ایندو پدیده ویرانگر دارن.
- آروز دارم احمدینژاد در این سال کمتر لب به سخن بگشاید که به قول سعدی علیه الرحمه:" که خفتنش به که مردم آزاری"
- آرزو میکنم تا پایان این سال جدید، اقامت دائمم رو که مدارکش رو جمعه سوم فرودین ساعت 2:43 دو دستی تقدیم اداره مهاجرت کردم، بگیرم و لکه ننگ اینترنشنال ستیودنت از روی پیشونیم پاک شه.
- درست برخلاف آرش آرزو میکنم امسال 10 کیلو به وزنم اضافه بشه. هرچند که میدونم آرزوی محالیه! ده- پونزده سالی میشه که حتی انحراف معیار وزنم از باضافه منهای دو کیلو بیشتر نشده!
- آرزو میکنم آرزوهای همه آدمها در صورتی که آرزوشون، آرزوی دیگران رو نقش برآب نمیکنه برآورده بشه. هرچند محال به نظر میاد. به قولی: "خوشبختی دو رو داره، یک روش بدبختیه. پولی که یک خوشبختی پیدا میکنه، یک بدبختی گمش کرده..." (دیالوگی از فیلم شبهای زاینده رود مخملباف)
ظاهراً باید این چرخه ادامه پیدا کنه. پس دعوت میکنم این وبلاگها رو که اگه دوست داشتن پنج آرزوشونو در سال جدید بگن: اول سیروس (که عیدی خواسته بود!)، احسان، بابای پری، مامان پری (ببینیم آرزوی مامان و باباها با هم چقدر فرق داره!) وتوتیا.