قوانین جدید امنیتی ضد تروریستی در پروازها در این سفر دامان ما رو هم گرفت. خیر سرم خواستم سبک سفر کنم. باری نداشتم که تحویل بدم. یک کولهپشتی و یک ساک دستی کوچک. با وجودی که خیلی دقت کرده بودم که چیز غیر مجازی همراهم نباشه، شیشه ادوکلن عزیزم رو جلوی چشمم به سطل آشغال حواله دادند و گفتند: "متأسفیم! 120 میلیلیتری است. بزرگتر از حد مجاز است." وقتی گفتم آخه نامسلمون کافر اجنبی بیحجاب! این که نصفه است میشه 60 میلیلیتر! گفت: "متأسفم ما اندازه نمیگیریم روش نوشته 120 میلیلیتر!" فرصت هم نبود که برگردم و ساکم رو به قسمت بار تحویل بدم. طبق تجربه کسب شده در راه برگشت، قالب پنیر لیقوان ابتیاع شده از سوپر ارزان را در ساک دستی تحویل بار دادم تا مبادا با سی-چهار جهت منفجر کردن سی.ان. تاور اشتباه گرفته شود. آی حالی میده صبحانه پنیر لیقوان با نون بربری خاشخاشی اون هم توی وینیپگ!
نازلی خانم ِسیبیلطلا و کتی خانم ِسایه رو هم دیدم و یک ساعتی گپی زدیم. همونطور که انتظار داشتم (به قول مرحوم مدرس!) نازلی عین وبلاگشه و وبلاگش عین نازلی! این خصوصیت توی وبلاگنویسها کمتر پیدا میشه. از وبلاگ سایه هیچ ذهنیت قبلی نداشتم. هرچند وقتی کتی پرسید:"تو منو میخونی؟" به کمک نازلی حرف رو چرخوندم که زبان و ادبیات وبلاگنویسها هم خاص خودشونه و ضایع نکردم که چند باری بیشتر سایه رو نخونده بودم! اما از نظر ایشون که از قرار از زمان تورنتو به قول خودش من رو میخونده دستنوشتهها یه جورایی حامی جمهوری اسلامی به نظر میاد و توش انتقاد نداره اصلاً! به نظرم هم نازلی و هم کتی من رو با یکی دیگه اشتباه گرفته بودن، آخه نازلی هم تعجب کرد که من قبلاً تورنتو بودم! احتمالاً بعد از رفتن من به هم گفتن این که اون نبود! ما با کی قرار گذاشته بودیم؟
یک وبلاگ نویس دیگه رو هم دیدم که بماند... در مجموع سفر پربرکتی بود. صد دلاری هم کاسبی کردم که کلی چسبید. روزهای آخری که سال پیش تورنتو بودم، تی.دی بانک به هرکسی که حسابش در بانک دیگهای رو میبست و در بانک اونها حساب باز میکرد یک آی.پاد میداد. من به محض سوئیچ کردن، رفتم وینیپگ و هیچ وقت اون آی.پاد به دستم نرسید. امسال رفتم سراغشون که آی.پاد ما چی شد! روز بعدش تلفن زدند که "ما چک کردیم و حق با شماست. اما از سال پیش هیچ آی.پادی نمونده. شما یک آی.پاد تا 100 یا 110 دلار بخرید و رسیدش رو برای ما فکس کنید ما هم پولش رو میذاریم به حسابتون." من هم که حتماً همین کار رو خواهم کرد و اصلاً خیال ندارم بعد از گرفتن پول، آی.پاد رو پس بدم!
نازلی خانم ِسیبیلطلا و کتی خانم ِسایه رو هم دیدم و یک ساعتی گپی زدیم. همونطور که انتظار داشتم (به قول مرحوم مدرس!) نازلی عین وبلاگشه و وبلاگش عین نازلی! این خصوصیت توی وبلاگنویسها کمتر پیدا میشه. از وبلاگ سایه هیچ ذهنیت قبلی نداشتم. هرچند وقتی کتی پرسید:"تو منو میخونی؟" به کمک نازلی حرف رو چرخوندم که زبان و ادبیات وبلاگنویسها هم خاص خودشونه و ضایع نکردم که چند باری بیشتر سایه رو نخونده بودم! اما از نظر ایشون که از قرار از زمان تورنتو به قول خودش من رو میخونده دستنوشتهها یه جورایی حامی جمهوری اسلامی به نظر میاد و توش انتقاد نداره اصلاً! به نظرم هم نازلی و هم کتی من رو با یکی دیگه اشتباه گرفته بودن، آخه نازلی هم تعجب کرد که من قبلاً تورنتو بودم! احتمالاً بعد از رفتن من به هم گفتن این که اون نبود! ما با کی قرار گذاشته بودیم؟
یک وبلاگ نویس دیگه رو هم دیدم که بماند... در مجموع سفر پربرکتی بود. صد دلاری هم کاسبی کردم که کلی چسبید. روزهای آخری که سال پیش تورنتو بودم، تی.دی بانک به هرکسی که حسابش در بانک دیگهای رو میبست و در بانک اونها حساب باز میکرد یک آی.پاد میداد. من به محض سوئیچ کردن، رفتم وینیپگ و هیچ وقت اون آی.پاد به دستم نرسید. امسال رفتم سراغشون که آی.پاد ما چی شد! روز بعدش تلفن زدند که "ما چک کردیم و حق با شماست. اما از سال پیش هیچ آی.پادی نمونده. شما یک آی.پاد تا 100 یا 110 دلار بخرید و رسیدش رو برای ما فکس کنید ما هم پولش رو میذاریم به حسابتون." من هم که حتماً همین کار رو خواهم کرد و اصلاً خیال ندارم بعد از گرفتن پول، آی.پاد رو پس بدم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟