در اين چند روزِ هوايِ سرد، آمادهباش هواي سرد(Cold Weather Alert) هم در تورنتو اعلام شد. اين وضعيت زماني اعلام ميشه كه دما از 15 درجه زير صفر پايين تر بره. و بيشتر براي بيخانمانها (Homeless) هاي تورنتوست كه كم هم نيستند و توي خيابونها ميخوابند. دولت يك سري خوابگاهها براشون ساخته كه شبها اونجا بخوابند و در اين وضعيت آماده باش، 107 تخت اضافي آماده كردند و يك شماره تلفن به اسم Street Helpline هم اعلام كردن كه اگر توي خيابون كسي رو ديد كه به كمك احتياج داره به اين شماره زنگ بزنيد.
سهشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۳
و اما سرما !
در اين چند روزِ هوايِ سرد، آمادهباش هواي سرد(Cold Weather Alert) هم در تورنتو اعلام شد. اين وضعيت زماني اعلام ميشه كه دما از 15 درجه زير صفر پايين تر بره. و بيشتر براي بيخانمانها (Homeless) هاي تورنتوست كه كم هم نيستند و توي خيابونها ميخوابند. دولت يك سري خوابگاهها براشون ساخته كه شبها اونجا بخوابند و در اين وضعيت آماده باش، 107 تخت اضافي آماده كردند و يك شماره تلفن به اسم Street Helpline هم اعلام كردن كه اگر توي خيابون كسي رو ديد كه به كمك احتياج داره به اين شماره زنگ بزنيد.
دوشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۳
خبرهايي از ايران
از وقتي اومدم اينجا سعي ميكنم هر روز روزنامه بخونم. اينجوري هم براي بهبود زبانم خوبه، هم براي آدمي كه نميتونه بيخبر از اخبار زندگي كنه! از همه مهمتر اينكه خرجي هم نداره ! اينجا روزنامههايي هست كه بصورت رايگان توزيع ميشه و هزينههاشو نو از آگهيها تأمين ميكنن. البته مطمئن نيستم اما فكر ميكنم بعضيهاشون كمكهاي دولتي هم ميگيرن. دو تا از اين روزنامهها در تورنتو واقعا مطالبش خوبه و همش هم آگهي نيست. اخبار تورنتو، كانادا و اخبار جهان رو داره و همين طورمطالب تفريحي مثل سينما و ورزش و ... . اينا(24 Hours) و (Metro) هستن. بقيهشون ارزش خوندن ندارن و بيشترشون آگهيان. ضمنا كلي مجله ايراني هم هست كه همه رايگانه و البته متأسفانه به جز دو يا سهتاشون بقيه شديداً آبدوغخياري اند.
اما منظور از اين حرفا، تقريبا هر سه- چهار روز يك بار حداقل يك خبر از ايران توي روزنامههاي كانادايي ميشه ديد و اين واقعاً نسبت به كشورهاي ديگه ركورد خيلي بالاييه. اما خبرهايي كه هست از جنس اون گروه دوميه كه اون دبير سابقم ميگفت! هنوز هيچ خبري نديدم كه بشه بهش افتخار كنم و با غرور به همكلاسيها و همكارهاي غير ايراني نشون بدم و بگم ببينين اينه! بيشتر سعي ميكنم صداشو در نيارم و اگر هم از طرف كسي حرفي شد يك جوري توجيه كنم و يا در واقع ماستماليش كنم!
امروز 29 نوامبر روزنامه هاي كانادا 2 تا خبر از ايران داشتن با عكس و تفصيلات كه يكيش بدجوري باعث شرمندگي بود! خبر اول كه با عكس پرزيدنت خاتمي در كنار هوگوچاوز چاپ شده بود، در مورد اين بود كه بالاخره ايران يك روز مونده به مهلت آژانس اتمي پذيرفت كه غنيسازي رو متوقف كنه! و دوميش كه با اين عكس تزئين شده بود، خبر ثبت نام چهار هزار ايراني در يگ گروه براي حملههاي انتحاري با سه انتخاب بود : حمله به آمريكاييها در عراق، حمله به اسرائيليها، و كشتن سلمان رشدي و زير اين عكس كه آسوشيتدپرس منتشر كرده نوشته زنان ايراني اطلاعيههاي مربوط به آمادگي براي شهادت در اين ثبتنام را در يك راهپيمايي در تهران ميخوانند!
در مورد اين خبر بين چند تا از دانشجوهاي هندي و آفريقايي صحبت شد. يكي از آفريقاييها گفت بعد از عراق بوش ميره ايران! منم كه رگ وطنيم بالا زده بود گفتم نه! ايران با عراق خيلي فرق ميكنه
یکشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۳
اسكندر مقدوني در تورنتو
اين فيلم مخالفتهاي زيادي به دنبال داشت. عدهاي از متعصبين تاريخ غرب كه اسكندر رو نماد يك رهبر تاريخي براي خودشون ميدونن به نمايش صحنههايي كه نشون ميداد اسكندرخان همجنس باز تشريف داشتن، اعتراض كردن كه اين توهين آميزه. از طرفي عدهاي از زرتشتيان ايرانيالاصل كه سالها قبل به هندوستان مهاجرت كردن و در اونجا به پارسي معروفند، از اينكه نماد مقدس زرتشتيان يعني نشان فروهر در آگهيهاي اين فيلم بصورت پسزمينه قرار گرفته به فيلم معترض بودن.(براي اطلاعات بيشتر اينجا رو فشار بدين!). شنيدم عدهاي از ايرانيهاي مقيم آمريكا هم به تحريف تاريخي فيلم اعتراض كردن. اما دريغ از صدايي رسمي كه از پرشيا بلند شه!
Name : علی | E-Mail : mokhtarister@gmail.com | URL : | Date : |
سلام |
یکشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۳
رژه سنتا كلوز در تورنتو
از سال 1905 يه رسمي تو كانادا باب شده كه پاپانوئل كه البته اينا بهش ميگن سنتاكلوز(Santa clause) توي خيابونا رژه ميره و در واقع يك جشنه بزرگه. خيلي بزرگ و البته بيشتر براي بچهها. توي مترو جاي سوارشدن نبود. تا حالا مترو رو اينجوري نديده بودم. ترن اول كه جا نشديم، توي ترن دوم هم بزور خودمونو چپونديم. شده بود عين اتوبوسهاي شلوغ و پلوغ ايران! امت هميشه در صحنه تورنتو در يوم الله Santa clause parade آمده بودن تا مشت محكمي احتمالا به يه جايي بزنن! خيلي ديدني بود. از ديدن بچهها كه واقعاً از ته دل ذوق ميكردن خيلي لذت ميبردم. جلوي خيابونها مخصوص بچهها بود و بزرگترها پشت سر بچهها بودن. شخصيتهاي معروف كارتوني رو در اندازههاي خيلي بزرگ ساخته بودن و روي تريلي راه ميبردن. كلي آدم هم در سنين مختلف از بچه و جوون گرفته تا مرد و زني كه موهاشون كاملا سفيد بود، لباسهايي به شكل حيونهاي مختلف پشيده بودن و رژه ميرفتن. يك شخصيت معروف اين مراسم هم كه همه منتظرش بودن يك عروسك خيلي بزرگ از يك غاز ماده است كه در ادبيات كودكان غرب به مادر غاز (Mother Goose) معروفه. قدمتش به قرن هجدهم ميرسه و خيلي از داستانهاي كودكان توسط اون روايت ميشه. ازش عكس هم گرفتم. براي تهيه هزينه اين مراسم خيلي از شركتها و فروشگاههاي برزگ پشتيبان يا به اصطلاح اسپانسر بودند. فيلم اين مراسم هم بصورت ديويدي تهيه ميشه و سود فروشش به يك بيمارستان كودكان اختصاص پيدا ميكنه.
واقعا اين مردم دنبال بهانهاند كه شاد باشن. از دو سه هفته پيش بعضيها خونهها شروع كردن به تزئينات كريسمس. كاج گذاشتن و چراغوني و عروسك سنتاكلوز. توي خيابونها كاج كريسمس داره بيشتر ميشه و من هر چي كه به كريسمس نزديك ميشيم بيشتر هيجانم براي ديدن اولين كريسمس كانادايي بيشتر ميشه. جاي همه خالي...
فرهنگ ما، نوروز ما ، جشنهاي مهرگان و خيلي چيزاي ديگهاي كه داريم ظرفيتش براي شاد كردن مردم خيلي بيشتر از فرهنگ ايناست. ولي چقدر وضعيتمون تأسف باره. اثر اين مراسم رو با مثلاً قمه زني و زنجير زني تا حد خونآلود و زخمي كردن بدن، وقتي روي مردم و خصوصاً بچههايي كه ميبينن مقايسه كنين، چيزي براي توضيح بيشتر نميمونه.
پنجشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۳
روز يادمان
در عكس سمت چپ پاول مارتين نخستوزير فعلي كانادا رو ميبينيد. (در حال حاضر حزب ليبرال حزب حاكم كاناداست)
سهشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۳
وجه شباهت آمريكا و ايران
اين چند شب برنامههاي تلويزيوني طنزي كه اينا براي انتخابات ساخته بودن رو ميديدم و واقعاً فرق يك كشور با آزادي بيان و دموكراسي رو حس ميكردم. خيلي جالب بود. مناظرههاي بوش و كري رو بازسازي كرده بودن و هنرپيشههايي هم به جاي اين دو تا و هم به جاي جورج بوش پدر و ديگچني بازي ميكردن. مجري برنامه هم به شكل كلينتون گريم شده بود.
چند روز پيش تو روزنامه خوندم كه والدين دانشآموزاي مسلمون درخواست كردن كه به بچههاشون اجازه داده بشه كه توي كلاسهاي بحث در مورد پذيرش و مدارا با روش زندگي همجنسگراها (Homosexual lifestyle) ، شركت نكنند. اما بعد از كلي بحث در جلسه هيآت امنا اين درخواست رد شده. ظاهراً اين بحثها در مدارس عمومي مركز شهر تورنتو (Downtown) براي بچهها گذاشته ميشه و عنوانش (Anti-homophobia Education) (آموزش پاد- همجنسهراسي، اين ترجمه منه البته!محمودستان زبان و ادب پارسي!). رئيس انجمن امنا گفته بود كه در اين آموزشها هيچ چيز مضري نيست كه اين والدين نگران اون باشند.
دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۳
شراب شيراز در كانادا
خلاصه داشتيم بين قفسهها ميگشتيم كه چشم من به قفسه شرابهاي (Yellow Tail) افتاد كه يك طبقهاش همه شرابهايي با نام (Shiraz Wine) بود. حس عجيبي بهم دست داد. نميدونم چه اسمي بايد بهش داد. افتخار، افسوس يا تركيبي از هر دو. ناخداگاه به ياد خبر مسموميت منجر به مرگ عدهاي از جوونهاي شيرازي به علت نوشيدن شراب تقلبي افتادم. همون زماني كه اين خبر رو در ايران شنيدم حس كردم طنز تلخي توش نهفتست. جوونهاي شهري كه شرابش شهره آفاق بوده و حافظ و سعدي مخمور آن شراب غزليات جاودانشون رو سرودن بايد به خاطر نوشيدن شراب تغلبي جون خودشون رو از دست بدن. و حالا بايد همون شراب شيرازي رو در هزاران مايل دورتر ببنم كه در گوشهي ديگهاي از دنيا تهيه شده و مردم ديگهاي كه مسلما بيشترشون نميدونن چرا اسم اين شراب ، شيرازه اونو بنوشن و همچنان جوونهاي ايراني مسموم شن...
حالا كه صحبت از از شراب شد بد نيست كمي از مقررات خاص مربوط به مشروبات الكلي در كانادا توضيح بدم. فروش مشروب در كانادا فقط در يكي دو فروشگاه مجازه كه معروفترينش همون (LCBO) است كه گفتم. بر خلاف آمريكا و اروپا كه همه جا ميشه مشروب خريد، اينجا به جز اين فروشگاهها، فروشگاههاي ديگه حق فروشش رو ندارن. البته رستورانها و بارها هم ميتونن مشروب سرو كنن. اما خوردن مشروب توي فضاي عمومي مثلاً خيابون و پاركها و ... ممنوعه و نميشه اينجا كسي رو ديد كه مثلاً يك بطري مشروب دستش باشه و توي خيابون راه بره و بخوره. اين قوانين فقط مخصوص كاناداست. اگر كسي مست باشه و رانندگي كنه و پليس بگيردش گواهينامهاش سريعاً باطل ميشه و خودش رو هم ميگيرن. اين فروشگاه (LCBO)هاي زنجيرهاي يك آگهي تلويزيوني خيلي جالب داره كه فقط اين پيام رو ميگه :
Please don't drink and drive!
Name : مهدیه | E-Mail : | URL : | Date : Thu, |
چشم تمام آماریهای دانشکده علوم ( دانشگاه آزاد مشهد )روشن، اگه بودجتون می رسید شرابم میل می کردین.این دومین باره که نظرم رو می دم ولی نمی دونم چرا سری پیش نظرم رو تو سایت نیاوردین ، قبلا هم گفتم این یک نظر کلی درباره دست نوشته هاتون هست و تنها نظر من نیست ، ولی از نظر چند تااز بچه ها شما یکم زیاد اخلاقتون فرق کرده . البته ببخشید یکم خودسر ، خودخواه البته نترس (شاید به خاطر اینکه احتمالا تصمیم ندارین بیاین ایران) تشریف دارین ، بازم ببخشید ولی شما آزادی رو در انتقاد کر دن می دونین ، شاید هم یکباره احساس آزادی کردین جو گرفتتون . به قول sam که اخیرا نظرشو گزاشتین و فکر کنم نظر ایشون رو قبول دارین،اگه برای تحصیل ر فتین ، فقط و فقط درستون رو بخونین.زیادی کنجکاوی می کنین،کنجکاوی زیاد همیشه خوب نیست. یک سری چیزها رو آدم نمی تونه کامل درک کنه ( البته حرفهای سیاسیتون به کنار ، بقیه رو می گم ) اونوقته که خدای نکرده با مخ می خوره زمین. من نظرآقای عطار رو هم که درست زیر یک عکس از زهرا کاظمی تو سایتش درباره شما ، گفته کاملا قبول دارم.امیدوارم این نظرم مثل قبلیه نشه. | |||
توضيح دستنوشتهها: این اولین نظریه که از ایشون دریافت شده و مطمئناً اگر نظر قبلی ایشون هم به دست نوشته ها می رسید مثل همه نظراتی که تا حالا رسیده روی سایت قرار می گرفت. به هر حال ممنون. |
Name : علی | E-Mail : mokhtarister@gmail.com | URL : | Date : |
سلام آقا محمود بابا خیلی زیره نظری مواظب خودت باش.در مورد بحث شراب و نظره دوستمون باید بگم به عنوان یک خواننده بدون اطلاع از مسائل حاشیه های باید بگم اگه کسی نظر خانم مهدیه رو بخونه فکر میکنه که شما از طرف سازمان یا ارگانی یا از طرف شخص بخصوصی به ماموریت کاری رفتین نه برای درس خوندن یا زندگی. شاید ایشون تا حالا زندگی در غربت یا تنهایی رو تجربه نکرده باشند. به نظر من این مطالب خیلی جالبه و حداقل به معلومات خواننده اظافه میشه حتی اگر به دردش نخوره. به هر حال محمود جان هر جور دوست داری میخوای ببین میخوای بخور ما چکاره ایم نظر بدیم که چشه کیا روشن. اولین شرط برای رسیدن به جامعه ای آزاد در ایران یا هر جای دنیا بهتره یاد بگیریم که خودمون جنبه آزادی و آزاد نوشن رو داشته باشیم. |
Name : مهدیه | E-Mail : | URL : | Date : |
سلام ، ببخشید آقای عظیمائی من خیلی سعی کردم جواب دوستتون رو ندم ولی نشد . در مورد شرطی که گزاشتین ، تا حدی موافقم بعضیها خیلی بی جنبه اند ، تعارف که نداریم همین جامعه خودمون ، مثل اینکه همه چیز به ارث میرسه ، بعضیها دینشون رو هم به ارث می برند ،اونها بعضی از اعتقاداتشون رو هم به عنوان محدودیت می دونن ، مخالف آزادی ! در صورتیکه کسی که به چیزی اعتقاد داره در هر شرایطی اونو باور داره ... . البته من در حدی نیستم که در این باره بحث کنم فقط نظر این خواننده محترم رو تأئید کردم . 1- خیلی ممنون که نشناخته و ندیده منو دوست خطاب کردین !! همون مهدیه خانم بسه ! 2- ببخشید میشه خودتون یکبار متنی رو که نوشتین ، بخونین. هم غلط املائی دارین و هم غلط انشائی !! 3- در ضمن محض یادآوری همه ما یک جورایی زیر نظریم ، هیچ طوری هم نمی تونیم در بریم . یکی اون بالا هست که همه ما رو خیلی دقیق زیر نظر داره ! اونو چی میگین ؟ در ضمن من به ایشون خیلی احترام می زارم . اونقدر که چیز بدی رو براشون نخوام . تا اونجایی هم که می دونم به کوری چشم دشمنان اسلام از خیلیها سالم تر هستن ! 4- آقای عظیمایی دو تا دوست مثل شما داشته باشن برای هفت پشتشون بسه ؟ 5- این مطلب چه ربطی داره به زندگی تو غربت یا تنهایی ؟ یعنی هر کی تنها میشه شراب میخوره یا ... !! در مورد آزاد نوشتن ، من که راحتم . ما بايد يك زماني آزادي انديشه و نظر رو ياد بگيريم ،بايد تحمل نظر ديگران رو تمرين كنيم . این دو جمله آخر از بیانات گرانبهای صاحب همین وبلاگ هستش که خیلی وقت پیش به عنوان نصیحت به من گفتن و من هم کاملا اونو به کار می برم . |
دیدار با خانم نویسنده
سهشنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچههایش از شدت اصالت ...
-
در اپیزود ششم گفتم که پادکست ساختن کار پر زحمت و پرهزینهایست و از آنجایی که تصمیم دارم تا جایی که ممکن است اسپانسر و تبلیغ تجاری قبول...
-
سهشنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچههایش از شدت اصالت ...