سه‌شنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۰

نگاه بیمار

مدتی است که می‌خواهم در مورد یک وبلاگ خیلی خاص چیزکی بنویسم. هربار که نگاهی می‌اندازم به نوشته‌هایش و خصوصاً یک پست مشخص آن حیران می‌مانم که اصلاً چه می‌شود گفت درباره این نگاه بیمار به زن. اصلا خودتان بخوانید و قضاوت کنید. ضمناً جهت اطلاع باید عرض کنم این نوشته تراوشات یک ذهن بسیار علمی یک دانشجوی پی اچ دی است. یک فارغ التحصیل دانشگاه شریف که قاعدتا می‌بایست از نخبه‌های این مملکت باشد و برای همین دختران ایرانی در شهرش را "اجناسی" بنجول می‌بیند که به خاطر "بازار" بیمار که "عرضه"‌اش کمتر از "تقاضا"یش است، "قیمت"شان بالاتر از قیمت واقعی است و بنابراین باید با ورود" اجناس خارجی" قیمت این اجناس را شکست:




پ.ن: این را هم بخوانید. کم مرتبط نیست: دختری که پا میدهد

۱۵ نظر:

  1. شناختی که من از شخص نویسنده دارم اونقدر که واژه ی بیمار رو برای خود نویسنده تأیید می کنه "قاعدتاً نخبه" رو تأیید نمی کنه، ایشون نظرش نسبت به زن کلا یه جوریه که خودش معتقد بود مادرش هم حتی اگر بشنوند نظراتش رو از خانه بیرونش می کنند!

    پاسخحذف
  2. این آدمو کسی نه تو ایران نه تو کانادا تحویل نمیگیره بدبخت عقده ای شده. جامعه مردسالار ایران بهتر از این کالا تحویل دنیا نمیده. حالا کی میخاد به این بابا حالی کنه که اشکال از خودته!

    پاسخحذف
  3. به ایشان عرض کنید که این بازار رقابتی در کانادا تنها مختص مردها فقط نیست و از شما بهتر اینجا زیاد پیدا میشود٬ خلاصه قاچ زین را بچسب، اسب سواری پیشکش!

    پاسخحذف
  4. یکی از اجناس بی کیفیت۵/۱۹/۱۳۹۰ ۱۲:۵۶ بعدازظهر

    تمام شهر با نظرات گهربار آقای پپسی آشنا هستن. لزومی به نوشتنش نبود! فقط باعث میشه دیگران از روی عصبانیت نطر بدن و پپسی ناخواسته در موقعیت مظلوم قرار بگیره.

    پاسخحذف
  5. این آخرین نظر رو نمیدونم کی داده؟ من شما رو میشناسم (احتمالاً) خانم؟ اساساً تو ذهن من زن و مرد نیست خیلی.. انسان بودن ملاک تعامل من با اطرافیانم بوده و هست. شما نمیدونم از کجا نظرات من نسبت به زن رو فهمیدی؟!! بگو نظر من چیه که خودم هم بدونم!! بی خودی جو نگیرت بابا. تو چی میدونی از من و روابطم آخه؟!!!
    من حرفی از کیفیت و بی کیفیتی نزدم. به قول یکی از دوستان کیفیت آدمها احتمالاً توزیع نرمال داره. حالا معیار شما برای طبقه بندی خودتون چی بوده رو نمیدونم!! بحث من فقط تعداد دختر و پسر بود و اینکه وقتی تعداد یکیشون کمه طرفدار زیادتری پیدا میکنن. به جان خودم این حرف بی ربطی نیست.

    پاسخحذف
  6. وای بقیه. از کامنت دادن الکی و جوگیرانه بدون اینکه شناخت درست از کسی داشته باشید دست بردارید. من تو این شهر به غیر از یه جمع محدود از ایرانی ها با کسی نشست و برخاست ندارم. آخه چطوری روتون میشه همینجور حرف ناجور در مورد من بزنید؟!! مگه من چه هیزم تری به شماها فروختم در این چند سال؟! من چه بی احترامی به شما ها کردم؟! من اصلاً کاری داشتم با شماها؟!!

    پاسخحذف
  7. "دست نوشته ها" ی عزیز و گرامی،
    من ربط اون یکی لینکی که گذاشتی و نفهمیدم؟!! اونقدر بی ربط بود که بعضی از دوستان آی کیو فکر کرده بودن اون وبلاگ هم مال منه!!! هاها!! نگرفته بودن که کلاً ماجرا از زبان یه دختره و تو دانشگاه دلفت هلند بوده! جدی یه چیز تو مایه شقیقه اینا بود. ولی مطلبش و خوندم و جالب نوشته بود.

    پاسخحذف
  8. مرد ایرانی رو هر کی هر جای دنیاببره باز واسه خودمون پس میاره به قول دوستمون قاچ زین و بچسبه طرف اسب سواری پیشکش!

    پاسخحذف
  9. شاید تورو کسی نشناسه ولی کلمات آینه دل آدماست. وبلاگ مینویسی باید حواست باشه چون در موردت قضاوت میشه. در ضمن که خودتم در مورد یک سری آدم که تعدادشون محدود هست و قابل شناسائی هم هستن اینجوری حرف زدی. مارکت و اینجور حرفا در مورد آدما؟ مگه بازار برده فروشا کار میکنی؟ منحنی نرمال در مورد آدما؟ خربزه میخوری پای لرزشم بشین. خوشت میاد بر اساس تیوری ریاضی تحلیلت کنم! اجبا... چطوره بگی I am so so sorry...

    پاسخحذف
  10. با احترام به صاحب این وبلاگ پست قبلی خطاب به پپسی جان بود.

    پاسخحذف
  11. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  12. دستنوشته‌ها:

    از آنجا که بنا نیست این وبلاگ تریبونی برای برملاکردن مسائل شخصی افراد باشد ناگذیر به حذف کامنت بالا شدم.

    پاسخحذف
  13. راستش من با حرف‌های پپسی موافقم؛ ربطی هم به نگاه کالایی به زن و مرد ندارد. در این ور کانادا هم مشابه است. دختران دانشجو کم اند از پسران (از هر لحاظ!) ولی همان اندک هم جز پسران تاپ (یعنی قیافه+ موقعیت اجتماعی و دانشگاهی) به کسی دیگر احترام (بله، احترام!) نمی‌گذارند (بلکه توهین هم می‌کنند). دلشان هم شاد است که رقابت بالاست و دستشان خالی نمی‌ماند. من خودم دیده‌ام تا سنین بالای ۳۵ هم از توهمات خود کوتاه نمی‌آیند. وقتی هم پسران از ایران می‌روند زن می‌گیرند پراکنده می‌شنوم که شاکی هم می‌شوند…

    پاسخحذف
  14. چه خوب کاری کردید که این پست را نوشتید. کم کم نیستند مثل این آقای پپسی متاسفانه. این جور طرز تفکر باید رسوا بشه. اصلا هم مهم نیست که وبلاگش با لینک شما پر خواننده بشه. مهم اینه که طرز تفکر بخشی از پسرهای امروز جامعه ایرانی معلوم بشه. در ضمن شریف و تهران و ... دردی از فقر فرهنگی دوا نمی کنه ظاهرا. ماجرای خر عیساست. خر عیسی گر به مکه برند، چون بازگردد هنوز خر باشد. در مثل هم مناقشه نیست البته!

    پاسخحذف
  15. اون وبلاگ نویس توی متن "مارکت بیمار" حرف بدی نزده. یک حقیقت آشکار و البته تلخ هست که مغرضانه نباید اون رو خوند و نقد کرد.
    یه عده دیگه هم قاچ زین اسب و این جور مسایل رو مطرح کردن که باید گفت سخت در اشتباهید.
    اما یه مطلب دیگه: مرد ایرانی اگر تو خارج از ایران هم اصرار بر زن ایرانی داره صرفا به خاطر عدم دسترسی به زن غیر ایرانی نیست. چنانکه دوستان زیادی داریم که با دختر غیر ایرانی زندگی میکنن. شما زن ایرانی هم البته مختار هستید تا با مرد غیر ایرانی ازدواج کنید و البته ای کاش شما هم اون جور زندگی مشترک رو هم تجربه کنین ... بد نیست!
    به نظر من تو نوشته "مارکت بیمار" نه به زن ایرانی یا هر زن دیگه توهین شده بلکه صرفا میخاد بگه چون تعداد دختر اینجا کم هست نامرغوب هاش هم طاقچه بالا میزارن.
    خاهش میکنم نیاین بنویسین که مگه "زن" و اصلا "آدمیزاد" نون سنگک هست که مرغوب یا نامرغوب داره ... لطفن منو تصحیح کنین و به جای این صفت "نامرغوب " هر صفت محترمانه دیگه بزارین. اصلن مگه شما حاضرید با هر کسی ازدواج کنین؟ اگر دوتا خواستگار داشته باشین با یکیشون و طبعا "مرغوبترش" ازدواج میکنین. اینجا شما به اون ۲ تا خواستگار بصورت کالا یا همون نون سنگک نگاه نکردید.
    برآشفته نشید اون متن رو دوباره بدون این که احساس کنین میخوان بهتون توهین کنن بخونین.

    پاسخحذف

نظر شما چیست؟

دیدار با خانم نویسنده

سه‌شنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچه‌هایش از شدت اصالت ...