شنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۴

کریستین و احمدی نژاد

بالاخره بعد از یک ماه و اندی که رئیس جمهور مکتبی همه دنیا رو سر کار گذاشته بود که می خواد یک طرحی بده که همه مسائل هسته ای رو حل کنه، امشب ایشون در CNN ظاهر شدند و دقایقی قبل از اینکه در سخنرانی وعده داده شده در سازمان ملل از جزئیات این طرح پرده دری کنن (یعنی پرده بردارن!) در حضور خانم کریستین امانپور این طرح رو لو دادن! اگرچه هیچ کس نفهمید این طرح بالاخره چی بود! چون به جز یک سری شعار هیچ چیز جدیدی توش نبود. اونایی که اینترنت پر زور( منظورم همون High speed)دارن خلاصه این مصاحبه رو می تونن اینجا ببینن. برای اونایی هم که ندارن و احتمالاً ماهوارشون هم یا کارتی نیست که CNN رو بگیره یا تنظیم دیشش به هم خورده یا مثل من توی آخرین روزهایی که ایران بودم توسط مأمورا جمع آوری شده تا مشکلات فرهنگی مملکت حل بشه!، نقداً میتونن این دو تا عکس رو ببینن!


امانپور بر خلاف مصاحبه معروفش با خاتمی که به روشنی ذوق و شوق خاصی رو میشد از چشماش دید، خیلی گرفته به نظر میومد. حتی توی چندین مصاحبه ای که با رفسنجانی داشته هم هیچ وقت من اینجوری ندیده بودمش. یک جا وقتی پرزیدنت زیادی رو منبر رفته بود و شعار می داد با خنده معنی داری گفت به نظر خیلی تهاجمی صحبت می کنین!

نمی دونم چرا یاد داستان جوجه اردک زشت افتادم که طفلکی هیچ کس دوستش نداشت...

دوشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۴

قانون شریعه اجرا نخواهد شد!


اولین خبر روزنامه های امروز صبح تورنتو، منتفی شدن اجرای قانون شریعه در دادگاه های انتاریو بود. مک گینتی استاندار اونتاریو در یک مصاحبه تلفنی با مطبوعات اعلام کرد که اونتاریو اولین در دنیای غرب نخواهد بود که اجازه دهد مجموعه ای از قوانین مذهبی با قرنها کهنگی در دعواهای خانوداذگی مسلمانان مقیم انتاریو مورد استفاده قرار گیرد.
او همینطور گفته که دولتش دادگاه های مذهبی موجود (مثل یهودی ها و کاتولیک ها) رو هم غیر قانونی اعلام خواهد کرد و فقط یک قانون برای همه انتاریویی ها وجود خواهد داشت.
این خبر به نگرانی های جامعه ایرانی پایان می ده و همینطور پیروزی بزرگی برای گروه های ایرانی مدافع حقوق زنانه که اعتراضها رو سازماندهی کردن. توی روزنامه های کانادایی بیشتر اسم هما ارجمند به عنوان رهبری این اعتراض ها به چشم می خوره.
متن خبر رو از سی بی سی بخونین

یکشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۴

بدون شرح!

این هم لینکش از مرکز آزمون دانشگاه آزاد:http://www.azmoon.org/result.php?CandID=244233

ایرانیهای مقیم خارج از کشور

من Already apply کردم!
کانادایی ها آدم های خیلی Niceی هستن!
...
کسانی که اینطرف آب ها در آمریکای شمالی زندگی کرده باشن هرروز از هموطن های عزیز فارسی زبان جملات اینچنینی که مخلوطی از انگلیسی و فارسی است شنیدن و میشنون. از بچه ها و جوون هایی که اینجا بزرگ شدن که بگذریم، چون اگر فارسی شکسته بسته ای دارن تقصیر خودشون نیست، میشه گفت اینجا دو دسته ایرانی وجود داره. یکی آدم های باسواد و با فرهنگی هستن که سال های سال اینجا زندگی کرده اند و مسلط به زبان انگلیسی ان و با لهجه خوب و قابل قبولی اونو صحبت میکنن. با این گروه آدم ها وقتی صحبت کنید به ندرت کلمات انگلیسی بلغور شده در جملات فارسی خواهید شنید. خیلی متین و قشنگ فارسی صحبت می کنن و به جاش هم انگلیسی رو مثل بلبل!
دسته دوم هم آدم هایی هستن که وقتی فارسی صحبت می کنن بیشتر از نصف کلماتشون انگلیسیه. وقتی بیشتر باهاشون آشنا میشی می فهمی چندان سواد و تحصیلاتی هم ندارن. وقتی هم که بخوان انگلیسی صحبت کنن زبانشون از من و امثال من که یک سال هم هنوز نشده اینجاییم دست و پا شکسته تره. این گروه آدم ها اینجا بیشتر با ایرانی ها در تماس هستن و کسب و کار ایرانی دارن. مثلاً در همین تورنتو در منطقه North York که من هم ساکن همین منطقه ام،اونقدر همه چیز شبیه ایرانه که بهش میگن تهرانتو. گویی ایرانی ها اینجا سعی کردن یک مدل کوچک از ایران درست کنن. در نگاه اول قشنگ و جذابه اما کم کم می فهمی که متأسفانه همه فاکتورهای زندگی ایرانی رو داره. همون فضولی ها در زندگی همدیگه همون پز دادن ها و افاده ها و همون چشم و همچشمی ها. واقعاً ما ایرانی ها کی قراره یه کمی به فکر اصلاحات در درون خودمون باشیم؟ تا خودمون رو درست نکینم هیچ چیزی درست نمی شه.
اما تلنگری که باعث این حرف ها شد خوندن وبلاگ بهنود کوچک پسر مسعود بهنود بود که اگرچه تصمیم گرفته به دلایلی دیگه اسم وبلاگشو به نیما بهنود تغییر بده. نیما در مورد ایرانی های مقیم آمریکا اینجوری نوشته که من باهاش موافقم:
ایرانیهای مقیم خارج از کشور
من اجازه دارم نظر شخصی ام را در مورد ایرانیهای مهاجر در آمریکا به هر نحوی که آنها را مشاهده میکنم بگویم. به نظر من - داریوش و ابی گوش دادن و گریه کردن - و گرده همایی ایرانی رفتن - و پرچم ایران به آنتن بنز و بی ام و آویزون کردن به هیچ وجو نشانه وطن پرستی و ملی گرایی نیست! حالا این ایرانیهای لس آنجلس صبح تا شب بشینند و بگویند: ایران ایران و عکس رضای پهلوی را در دکانهای خود بزنند یک قطره به ایرانی بودن خود اضافه نکرده اند! کسی که اینها را به زور به آمریکا نیاورده است که بیست سال است در حال گریه و زاری و غم دوری از وطن هستند و به بهانه آن نه انگلیسی یاد گرفته اند نه از این همه علم و دانشی که برایشان مهیا است استفاده کردند بجایش قر زده اند و از وضعیت نامطلوبشان در بورلی هیلز گله کرده اند. به آنها همیشه میگویم اگر خیلی دلتان تنگ ایران است با بنزهایتان و کنسرتهای اندی و منصور خداحافظی بکنید و به ایران بروید. اگر دوست ندارید و یا می ترسید به ایران بروید لطفا در یک کلاس انگلیسی ثبت نام کنید و از جامعه ای که در آن زندگی میکنید استفاده کنید و دوستهای غیر ایرانی پیدا کنید و جهانی بشوید هم برای خودتان بهتر است و هم برای ایرانی که دوستش دارید

شنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۴

جشنواره فیلم تورنتو


از 8 سپتامبر جشنواره فیلم تورنتو در خیلی از سینماهای تورنتو شروع شده و تا 17 سپتامبر هم ادامه داره. از ایران هم تا اونجایی که من درآوردم فیلم های گیلانه ساخته مشترک رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب، کافه ترانزیت ساخته کامبوزیا پرتوی(محصول مشترک ایران و فرانسه)، بید مجنون ساخته مجید مجیدی، دم صبح ساخته حمید رحمانیان و جزیره آهنی ساخته محمد رسول اف شرکت دارن. بلیطهاش لعنتی خیلی گرونه(19.50 و 34 دلار)، ما که پولمون نمی رسه بریم ببینیم اگه شما می تونین برین حالشو ببرین!

دادگاه های اسلامی در کانادا


دو روز پیش (8 سپتامبر) همزمان در 11 شهر اروپا و تورنتو یک راهپیمایی بر علیه به رسمیت شناختن قانون شریعه در دادگاه های استان انتاریوی کانادا، اینجا یعنی مرکز اونتاریو هم برگزار شد. من خودم نتونستم برم و از نزدیک ببینم اما اونچه که از اخبار معلوم شد این بود که این اعتراض که توسط مسلمون های مقیم تورنتو برگزار شد درواقع بیشتر توسط ایرانی های زخم خورده از قانون شریعه سازماندهی شده بود و چند تا از فعالان حقوق بشر و حقوق زنان در این برنامه سخنرانی کردن.
انتاریو استان عجیب و غریبیه و البته خیلی مهم و تأثیر گذار. پایتخت کانادا (اوتاوا) و مهمترین شهر کانادا(تورنتو) توی این استانه و بخش اعظمی از درآمد کشور از اینجا تأمین میشه. در برقراری یک سری حقوق عجیب و غریب هم همیشه پیش قدم بوده. قضیه قانونی کردن ازدواج همجنس ها رو که قبلاً زیاد در موردش چیز نوشتم. این قضیه دادگاه های خاص هم چون قبلاً برای بومیان سرخپوست که اینجا بهشون می گن Indian و همیطور برای یهودی ها و کاتولیک ها وجود داشته،وقتی گروه های اسلامی درخواست کردن، مورد موافقت واقع شده و اگر بخوان باهاش مخالفت کنن نمی دونن با اون قبلی ها چه کار کنن.
دیروز با یک حقوقدان سیاهپوست توی محل کار در همین مورد صحبت می کردم و ازش پرسیدم که طبق این قانون همه مسلمونا باید دعواهاشونو به این دادگاه ها ببرن؟ که گفت نه این به میل خود شخصه اما نکته ای که اونو خیلی وحشتناک کرده اینه که اگر زنی تقاضای طلاق کنه شوهرش می تونه اونو مجبور کنه به دادگاه اسلامی برن و در اینصورت طبق قانون شریعه زن باید به شوهرش صدهزار دلار بپردازه!
کانادا کشوریه که بالاترین حقوق رو زنان دارن. قوانین به طور وحشتناکی ازحقوق زن دفاع میکنه. حتی در ریز ترین مسایل. مثلاً از ساعت 9 شب به بعد خانم های تنها می تونن ازراننده اتوبوس ها بخوان هرجا که بخوان پیادشون کنه و مجبور نیستن تا ایستگاه صبر کنن.
یکی از سخنران های ایرانی توی این مراسم گفته بود بااین قانون، من احساس می کنم در ایران زندگی می کنم نه در تورنتو و یکی دیگه استاندار انتاریو رو متهم به طالبانی بودن کرده بود!(یاد شعارهایی که توی ایران بر علیه انصارحزب الله یی ها می دادیم به خیر: طالبان حیا کن مملکتو رها کن!)
خبر این برنامه رو از بی بی سی بخونین

چهارشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۴

دستنوشته ها روی بلاگ اسپات

وبلاگ دستنوشته ها مراحل تکاملش رو پله پله و البته کمی آهسته به خاطر گرفتاری های نویسندش در این مملکتی که همه به شدت گرفتار هستند، می گذرونه الان در قالب جدیدش قرار داره. قالبی که از نظر فنی دیگه واقعاً یک وبلاگ حساب می شه.
ادامه کار به شکل قبل واقعاً دیگه منطقی نبود. به چند دلیل: یکی اینکه طراحی و ادیت صفحه های جدید که از نرم افزارهای معمول وبلاگ نویسی استفاده نمی کرد وقت گیر بود. دیگه اینکه سیستم کامنت گذاریش خیلی ابتدایی بود و در واقع ئی میل هایی بود که من باز می بایست یکی یکی به انتهای مطالب اضافه می کردم. و گاهی به دلیل نبود فرصت کافی شکایت و گلایه کامنت گذاران رو در پی داشت. و خیلی دلایل ریز و درشت دیگه.
خلاصه در حال حاضر دستنوشته ها از نرم افزار بلاگر وابسته به گوگل استفاده می کنه. آدرس های قبلی هنچنان معتبر هستش اگر چه همینطور که می بینید آدرس بلاگ اسپات هم داریم دیگه! http://azimaee.blogspot.com
مطالب قدیمی هنوز قابل دسترس هستن: در قسمت بایگانی(آرشیو) وبلاگ (سمت راست ) میشه وارد وبلاگ قدیمی شد.
کتابخونه دستنوشته ها هم بالاخره راه افتاد. یک سری کتابهای خوب فارسی که من لینک هاشو از سایت های مختلف پیدا کردم و به تدریج کاملترش هم می کنم. این کتابها صرفاً کتابهاییه که به دلایلی خود کتاب یا نویسندش مورد علاقه شخص من بوده و من قرار نیست همه کتابهای موجود روی اینترنت رو اینجا لیست کنم.
همچنان پذیرای نظرات خوانندهای همیشگی این وبلاگ هستم. دستنوشته ها مدعی نیست که کلی خواننده داره اما چند تا خواننده همیشگی داره که از سراسر دنیا(ایران، کانادا و آمریکا، استرالیا و آلمان و ...) تقریباً هر روز بهش سر میزنن. باور ندارین به آمار سایت در منتهی الیه ستون سمت راست سر بزنین!

چهارشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۴

گزارش شون پن از ایران

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است.

هفته نامه سان فرانسیسکو کرونیکل، چاپ آمریکا شروع به چاپ گزارش های شون پن از ایران کرده و هفته نامه فارسی ایران استار چاپ تورنتو هم ترجمه شو منتشر کرده. سایت فارسی بی بی سی هم قبلاً خلاصه ای از این متن رو به زبان فارسی منتشر کرده بود، اما نسخه ایران استار کامله. قبل از اینکه مجله کرونیکل این گزارش رو که در واقع متعلق به خودش هست چاپ کنه، یک هجویه تخیلی از این گزارش به طنز توی یک مجله دیگه به قلم یه بابای دیگه ای چاپ شده بود که آقایون ایرنایی و کیهانی از هول حلیم دستپاچه شده بودن و افتادن تو دیگ! و ترجمه کردنش و به اسم گزارش شون پن به خورد امت حزب الله دادن. ترجمه قسمت اول این گزارش رو به نقل از هفته نامه ایران استار اینجا میذارم. متن اصلی رو اینجا می تونین بخونین که شامل یک گزارش تصویری کوتاه هم هست که برای دیدنش باید نرم افزار
QuickTime رو داشته باشین که البته مجانیه و میشه از اینترنت گرفتش.

گزارش شان پن از ايران

مردم خوب و میهمان‌نوازی که قدرت هسته‌ای می‌خواهند

۱شهریور ۱۳۸۴

قسمت اول ۲۲ اوگوست

شان پن و دو تن از دوستانش ماه می به ایران سفر کردند. این اولین سفر او به این کشور به شمار می رفت. آنچه او یافت فرهنگی در حال جدال بود. اگر چه ملت توسط دولتی بسیار محافظه کار وسنتگرا اداره می شود. پن با جوانان زیادی در ایران مصاحبه کرده است که علاقه زیادی به فرهنگ غرب دارند و می خواهند کشورشان در حقوق فردی وسیاسی لیبرال باشد. کرونیکل گزارش پن را در 5 قسمت منتشر می کند.

این هفته‌ای است که انتخابات ریاست جمهوری را پیش رو خواهد بود. کاندیداها اعتباریکدیگر حمله می کنند. فعالان سیاسی می کنند انتخابات را تحریم کنند. ترافیک و آلودگی هوا شهر را خفه کرده است. چپ ها] اصلاح طلب ها[ ازایده آلیست بودن شانس برد حمایت می کنند. روحانيون هواداران خودرا به سوی جناح راست حرکت می‌دهند. رسانه‌ها، تحت تسلط نیروی غالب بر جامعه است واگر اعضای آن مبارزه طلبی کنند به زندان افکنده خواهد شد. دانشجویان به ترویج حقوق بشر می پردازند در حالی که محافظه کاران آن را انکار می کنند ونادیده می‌گیرند. این فرهنگی است که عاشق سینما است. عاشق براد پیت وانجلینا جولی وهرچیزی از استیون اسپیلبرگ. این ملت قدرت هسته‌ای می‌خواهد. جایی که تحمیل حق مذهب به صورت موثری به تیرگی خطوط بین دولت و دين انجامیده است. اما اینجا همچنین کشور مردم خوب ومیهمان نواز است. و وقتی تیم ملی فوتبال بازی در بازی بزرگی به پیروزی می رسد، در خیابان ها رقص و بوسه ونوشیدن الکل و مواد مخدر به راه است. تعداد روزافزونی از زنان در دانشگاه به تحصیل می پردازند، تا بیشتر وبیشتر به اشغال کنند. جالب به نظر می رسد؟ اما صبر کنید. زنان. به زنان نگاه کنید همه چیز خوب پیش نمی رود. من به زنان فکر می کنم. اینجا ایران است.


***

شش هفته از زمانی که من و دوستم نورمن سولومان ومن در اتاق نشیمن تصمیم گرفتیم که به ایران برویم وتماسی با ریسه الریخ روزنامه نگار گرفتیم می‌گذرد. ریسه فورا فرآیند درخواست ویزا را آغاز کرد. او از طریق سازمان ملل و وزارت فرهنگ و وزارت خارجه به سختی برای دریافت ویزا تقلا کرد وسرسختانه بعد از بیش از یک ونیم ماه که معمولا برای دادن ویزا به روزنامه نگاران طول می کشد، موضوع را پیگیری کرد.

وقتی که بالاخره ویزا تهیه شد، دو روز پس از آخرین برنامه ترک کردن ما بود.من آن هنگام برای دیدن همسرم که در لندن کار میکرد، بودم. بعداز ظهر ۸ ژوئن، من بازی تیم ملی فوتبال ایران را در تلویزون کنسولگری ایران مشاهده کردم که بر بحرین غلبه کرد. با پیروزی ایران من ماتم بیشتری برای تاخیر در سفرمان گرفتم، چرا که این به معنای از دست دادن شادی ای بود که مطمئنا خیابان های تهران را منفجر می کرد.

صبح روز بعد، لندن راساعت ۶ صبح برای ملاقت با نورمن وریسه در مونیخ ترک کردم. زمانی که در فرودگاه مونیخ منتظر هواپیمایی بودم که از سان فرانسیسکو می آمد، مقدار پول تبدیل کردم، مجله ای خریدم و مقداری تنقلات.من به جاهایی که انگلیسی صحبت نمی‌شود، بهتر مسافرت می کنم. اما در فرودگاه مونیخ انگلیسی صحبت می شود. بنابراین من ناراحت وبی قرار به انتظار رسیدن دوستانم ماندم.

ساعت ۳ بعد از ظهر به وقت مونیخ، نورمن وریسه ومن سوار پرواز لوفت آنزا شماره ۶۰۲ به مقصد تهران شدیم. ۹۵ درصد بقیه مسافران ایرانی بودند وتعداد اندکی هم اروپایی. سال گذشته، با درنظرگرفتن روزنامه نگاران کمتر از ۵۰۰ امریکایی از ایران دیدن کردند. من به اطرافم در هواپیما نگاه کردم. پر از مردان وزنان مدرنی که یا از تعطیلات برمی گشتند، یاملاقات خانواده ویا تجارت. اما کسی از فروشگاه های بودن گمرگی، مشروبات الکی نخرید. ایران کشوری اسلامی از نوع خشک آن است. با این وجود، بسیاری از مسافران از اینکه می توانند آخرین جرعه های مشروب را پیش از نشستن هواپیما سر بکشند، خوشحال به نظر می‌رسیدند.

چهار ساعت و۱۹ دقیقه بعد وزمانی که هوایپما ی ما باید در ساعت ۱۰:۳۰ به وقت تهران به زمین می نشست پیامی به مسافرین اعلان شد که : " خانم ها وآقایان، به این نکته توجه کنید. همه مسافرین خانم، به حکم دولت ایران، همه خانم ها موظفند که سرهای خود را بپوشانند. بنابراین از شما می خواهیم که پیش از ترک هواپیما در تهران روسری بر سر بگذارید. متشکریم." زنان پس از ان به سوی دستشویی حرکت کردند. وقتی از دستشویی خارج می شدند، صدها سال تحول وتغییر رخ می داد. بیشتر این زنان مدرنی که درکلوپ های شبانه پاریس می‌رقصدیدند، از سر تا پا پوشش به تن داشتند، آرایش هایشان را از صورت هایشان پاک کرده بودند.

صف جدایی برای ایرانیان و کسانی که پاسپورت خارجی دارند در گمرک وجود ندارد وچون من ودوستانم در صندلی های عقبی بودیم، خودمان را تقریبا در قسمت پایانی صف دیدیم. بیمناک بودم که به خیابان بروم وشهر وترافیکش را استشمام کنم تا به هتل برسم. تلفن‌های همراه ما در تهران کار نمی‌کند، بنابراین امیدوار بودم گرفتن خط تلفن بین المللی سخت نباشد. دیدم مردان بسیاری در صف آزادانه سیگار می کشند و هیچ علامتی هم برای منع کردن آنها وجود نداشت، من هم فورا به انها ملحق شدم. اما به سرعت یک مامور گمرک به من اموخت که سیگارم را به دور بیاندازم. تنها من. نه مسافران ایرانی.

سرانجام، نرمن، ریسه ومن به سمت گمرک رفتیم وپاسپورت های آمریکایی مان را نشان دادیم. اندکی با سرعت به ما گفته شد که منتظر باشیم. یکی از مامورین جوان گمرک اتاقک محل کار خود را با پاسپورت های ما ترک کرد وبه اتاق دیگری جایی خارج از جایی که ایستاده بودیم، برد.


مامور برگشت، اما بدون پاسپورت وهیچ توضیحی و در حالی که بقیه مسافرین ایرانی پاسپورتهایشان را مهر می‌زدندو عبور می کردند، ما همچنان گنگ وخاموش ایستاده بودیم.


یک ساعت بعد، ما در سالن خالی گمرک همچنان منتظر ایستاده بودیم.من روی زمین نشستم. ریسه قدم می زد ونورمن مثل همیشه سر جایش ایستاده بود. ناگهان چهار مامور یونیفورم پوش گمرک ظاهر شدند وبا عجله ما را به اتاق کوچکی بردند. جایی که یکی یکی، انگشت نگاری شدیم. مشخص نبود که با انگشت نگاری اجازه داریم وارد کشور شویم یا آنکه پاسپورت‌های ما دلیلی برای این بود که بازداشت شویم.

او چه می خواست؟

مردی که با دستان بزرگش دستان مرا برای انگشت نگاری روی چندین فرم نعره زد بر سر من که که با سرعت دستنانش او را برای گرفت اثر انگشت همراهی کنم. او مرا به اتاق آقایان هدایت کردو جوری به من فهماند که پیش از او وارد اتاق شوم. اتاقی که شبیه سوراخ موش بود. دستشویی اپن وزنگ. جایی که روی توالت های استاندارد ما باید نشست،سوراخ ساده ای در زمین بود. او فقط به من خیره شد نه تهدید آمیز ونه البته گرم. گفتم "حالا که چه؟ " او دستانش را به هم مالید ومی خواست نشان بدهد که فرصت شستن دستانم را به جای قدم زدن دارم در این شب ایرانی.


بنابراین من به سوی دستشویی برگشتم، در ظرف صابون آخرین حباب ها بود. تلاش کردم پمپاژ کنم. آب به صورت اتوماتیک، به وسیله تماس دست آمد اگر چه سرد بود. بعد وقتی جستجو کردم چیزی که دستانم را با آن خشک کنم، چیزی نیافتم. نفس عمیقی کشیدم.


زبان پارلمان ایران در قانون انگشت نگاری، هیچ تلاشی برای پنهان کردن سیاست انگشت نگاری نمی کند: آمریکایی این کار را با ایرانی ها انجام می دهند وایرانی ها این کار را باما انجام می دهند. وقتی از مامور به خاطر کمکش تشکر می کردم در واقع از او تشکر می کردم که سرم را در چاه توالت نکرده وکمک کرده با دستان پاک وارد کشورش بشویم. وقتی به قسمت گرفتن چمدان ها رسیدیم، راننده ها ما وظیفه شناسانه منتظر ما بودند. پریدیم توی ماشین وبه سمت هتل رفتیم.


خیابان های تهران در شب، یادآور شبهای بغداد یا مکزیکوسیتی است. صدای بوق ماشین ها، جدال، صدای بلند مردم و هوای گرم آلوده ودود موتور سیکلت سوارها ودرنهایت مارپیچی رفتن با سرعت مرگبار. یک هفته قبل از انتخابات ریاست جمهوری بود ودیوارهای شهر، با پوسترهای انتخاباتی پوشانده شده بود. غلبه با پوسترهای هاشمی رفسنجانی ریس جمهوری سابق بود. می دانستم هفته پرحادثه ای خواهد بود. اما نمی دانستم یکی از تندترین وسخت ترین هفته های دهه گذشته ایران به سر خواهیم برد.


هتل لاله پیش از این هتل اینتر کنتینانتال بوده است. مدرن و راحت باقی مانده است. چمدان هایمان را در لابی می‌کشیدیم که یک نفر به استقبالمان آمد و چمدان هایمان را از ما گرفت. هنگام پذیرش ملزم هستید که پاسپورت خود را تحویل دهید وبگویید چه نوع ویزایی دارید. حضور قانونی من تحت عنوان روزنامه نگاربود بنابراین به همین عنوان پذیرش شدم، به اتاقم رفتم وبا خانه تماس گرفتم وخوابیدم.


با روشنایی روز از خواب برخواستم، پرده ها را به کنار زدم و کوههای البرز را که نوک ان با برف پوشانده شده بود را از لابه لای هوای آلوده دیدم. تهران در دامنه کوههای البرز واقع شده است. از برخی زوایا هم بی شباهت به لس آنجلس نیست که در دامنه سن گابریلز واقع است. از درون اتاقم به بلواری که بیرقی با چهره آیت الله خمینی بود خیره شدم. اولین برنامه ما جمعه صبح دیدار از نماز جمعه تهران بود.اما تا چند ساعت دیگر آغاز نمی شد. به پایین رفتم درب را باز کردم وپا به یک صبح تهران گذاشتم.


این یکی از معدود دفعاتی بود که قادر بودم به تنهایی شهر را ببینم. اما زمان مهمی هم برای ان بود. چیزی که من پیش بینی می کردم از ازاین شهر عمیقا اسلامی ببینم دیدن به نوعی مردانی بود که با بدبینی به من نگاه می کنند وزنانی که زیر حجاب اصلا به من نگاه نمی کنند. اما این چیزی نبود که من دیدم.


البته کسی زنی را بدون روسری که حجاب نامیده می شود بر سر وچادری که بدن را می پوشاند، نمی بینید. غیر قانونی است که زنی را در مکان های عمومی لمس کنید مگر انکه همسرش باشید. پسران ودخترانی که با هم دوست هستند نمی توانند دست های همدیگر را در خیابان بگیرند. اگرچه لبخندهای بسیاری بود. احساسات گرم در چشمان وخنده با صدای بلند به یک میهمان امریکایی که از دیدن من در شهرشان شگفت زده شده بودند. برخی به من گفتند که چقدر فیلم "
۲۱ گرم" را دوست دارند. فیلمی که درباره سکس ومصرف مواد مخدربا شرح جزییات است. در طی روزهای پس از آن، متوجه شدم که فیلم های آمریکایی به راحتی از طریق بازار سیاه DVD قابل دسترس ومورد توجه مردم است. "دی وی دی" فروش‌ها، مانند شیر فروش‌ها خانه به خانه می‌روند.

منبع:کرونيکل ۲۲ اوت [قسمت اول]

نظرات خوانندگان :

Name : بابک

E-Mail :

URL : WWW.2SAAT.TK

Date : Sat, 03 Sep 2005

البته بنده شخصا از رفتار ماموران گمرک با ایشان بسی خرسند شدم.
ضمنا بنده اهواز نبوده ام.

جمعه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۴

مسنجر گوگلی!

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است

چند روز پیش چشم اینترنت بازان گرامی به مسنجر گوگل هم روشن شد. گوگل که گویا قصد داره همه چی ارائه کنه، نسخه بتای مسنجری به نام Google Talk رو بیرون داده که کیفیت صدای فوق العاده خوبی داره. استفاده ازش رایگانه و قراره رایگان بمونه و فقط کافیه یک اکانت Gmail داشته باشین تا بتونین ازش استفاده کنین. خود گوگل ادعا کرده که داره روی این کار می کنه که بشه با کاربرهای مسنجرهای دیگه مثل یاهو یا ام.اس.ان هم ارتباط برقرار کرد. اگه این مساله عملی بشه واقعاً فوق العادست. پس بشتابید و این مسنجر گوگلی رو از اینجا داونلود کنین و از کیفیت صدای مثل تلفنش از این ورآب به اون ور آب، حال کنین!

موتور جستجوی گوگل امکانات متنوعی رو برای کاربران اینترنت فراهم کرده یا داره روش کار می کنه که خیلی ها متاسفانه از اون آگاهی ندارن. مثلاً :

اگه دنبال کتابی در مورد موضوع خاصی (مثلاً ایران) هستین کافیه در قسمت جستجوی سایت گوگل تایپ کنین : Books about Iran با این دستور به قسمت Google print میرین و می تونین توی کلی کتاب که متن کامل خیلی هاشو گوگل در اختیارتون میذاره برین.

از گوگل میشه یه عنوان یه ماشین حساب هم استفاده کرد. مثلاً کافیه تایپ کنین (sqrt(-4 تا ایمان بیارین که گوگل حتی جبر اعداد موهومی و مختلط رو هم بلده ! حتی می تونه واحدها رو هم به همدیگه تبدیل کنه مثلاً اینو امتحان کنین :

160 pounds * 4000 feet in Calories

اگه تعریف یک اصطلاح رو می خواستین کافیه اون اصطلاح رو بعد از کلمه define بیارین مثلا define covariance رو برای گرفتن تعریف اصطلاح کوواریانس امتحان کنین.

گوگل نرخ ارز رو هم می تونه براتون تیدیل کنه مثلاً اینو امتحان کنین تا ببینین 100 دلار آمریکا همین الان چند دلار کانادا می ارزه :

100 USD in CAD

برای دیدن بقیه امکانات جستجوی گوگل مثل ترجمه، ارزش بازار سهام و ... اینجا رو کلیک کنین.

فارسی یکی از اولین زبون هایی بود که گوگل پشتیبانی از اون رو شروع کرد. (گوگل فارسی رو اگه ندیدین اینجا ببینین!) دلیل این موضوع ممکنه وجود یک ایرانی در رده های بالای مدیریت گوگل باشه. امید کردستانی یکی از مدیرهای کمپانی بزرگیه که با وجود عمر کوتاهش سودش اخیراً 4 برابر شده!

دوشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۴

آمار رییس جمهور !

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است

از اونجا که هرچی نباشه ما آماری هستیم و ترک عادت هم موجب مرضه! بنابراین حیفم اومد گزارش یک تحقیق آماری از نتایج انتخابات ریاست جمهوری رو که روزنامه اینترنتی روز منتشر کرده (که البته منبعش ومحققش رو فاش نکرده) رو روی سایت نذارم. از اونجا که نمی دونم روزآنلاین توی ایران فیلتر شده یا نه من متن این گزارش رو عیناً Copy - Paste می کنم .(قابل توجه دانشجویان آماری کهدنبال موضوع پروژه می گردن. موضوع از این توپ تر؟!):

نتايج يک تحقيق علمی از آمار تفکيکی انتخابات رياست جمهوری
آمار تقلبات انتخابات آشکار شد
کمال تهراني
۲۷ مرداد ۱۳۸۴
يک تحقيق مستند

همزمان با بالاگرفتن اين بحث در محافل سياسي و حتي بين مردم تازه ترين تحول در اين زمينه انتشار گزارش يک تحقيق موثق است که نشان مي دهد در تهران حداقل ۲۸۷ هزار راي و در اصفهان ۷۰ هزار راي که به نفع احمدي نژاد خوانده شده ساختگی است. با اين همه برخي از اصلاح طلبان اين موضوع را پي گيري نمي کنند زيرا توان بر دوش کشيدن هزينه ای را که چنين سخنی ايجاد می کند ندارند. رايج ترين واکنش ها سخنی است که يکی از برجسته ترين چهره های اصلاحات در مقابل دکتر مصطفی معين پيش کشيد. کاری است گذشته و دست گذاشتن بر آن به معنای زدن صدمه ای سخت به نظام است.

از سوی ديگر گفته می شود از سوی مقامات بالا، به صورت يک نظر شرعی از روحانيون داخل حکومت خواسته شده از هر نوع واکنشی نسبت به انتخابات گذشته که باعث تضعيف نظام در شرايط حساس موجود می شود خودداری کنند. يک منبع موثق گفته است که مقامات عالی در جلسه ای با مقامات اصلی نظام با اشاره به آن چه در پايان انتخابات رياست جمهوری آمريکا- سال ۲۰۰۰ – رخ داد از آنان خواسته مانند دموکرات های آمريکائی عمل کنند و بيش تر به فکر نظام باشند تا اين که چه کسی بر مسند است.

تحقيق آماری
گزارش اين تحقيق که با روش آماري انجام شده است، با اين توضيح شروع مي شود که همه انواع تقلب در انتخابات را نمي توان با روش تحليل آماري استخراج کرد و تنها نوعي از تقلب را که در جريان رای دادن و رای شماری در حوزه ها صورت می گيرد موضوع اين تحقيق بوده است. اعمالی مانند ريختن آرای اضافی به داخل صندوق هاي معين يا ممهور نکردن شناسنامه و امکان دادن به تکرار رای يک نفر. و اين ها افعالی است که در ابعاد وسيع صورت گرفته است. با اين توضيح روشن می شود انواع ديگر تقلبات و رای سازی و به حرکت آوردن گروه هائی با دستور و استفاده از امکانات حکومتی صورت گرفته اما در اين تحقيق به آن ها پرداخته نشده است.

اين گزارش در سه بخش تنظيم شده است : سطح کلان کشور ، تهران و اصفهان.

شميران،"هشتصد درصد"

در اين بخش از گزارش، سه دليل برای احتمال تقلب به نفع احمدي نژاد ذکر شده است. اول از راه پراکندگي بالاي آراي احمدي نژاد. آراي او از نيم درصد در شهرهاي سرباز، نيک شهر و بستک شروع و به ۵۹ درصد در بافق و ميبد مي رسد که ميزان پراکنگي آن ۸۰ درصد است؛ در حالي که مثلاً پراکندگي آراي هاشمي رفسنجاني در سطح کشور ۴۰ درصد است. نکته مهم اين جاست که هاشمي به طور معنا داري در رفسنجان [زادگاهش] و ديگر شهر هاي استان کرمان بالاست ؛ در حالي که در مقابل، آراي احمدي نژاد در اصفهان ، قم، يزد و تهران بالاتر است.

ممکن است تصور شود که در شهر هاي مذهبي آراي او بيش تر است. اما در اين تحقيق آمده است که در صورت پذيرش اين فرض با مشکل ديگري روبه رو مي شويم؛ زيرا کل آراي احمدي نژاد در ۳۲۵ حوزه کشور داراي ضريب همبستگي معنادار و مثبت است و هر جا که احمدي نژاد راي بيش تري کسب کرده است ، مشارکت افراد بيش تر بوده است . اين بدان معناست که حضور احمدي نژاد افراد جديدي را پاي صندوق هاي راي کشانده است که در صورت غيبت وي در پاي صندوق حاضر نمي شدند؛ در حالي که نيروهاي مذهبي علاقه مند به احمدي نژاد، هواداران متعصب نظام که بيش تر آن ها بر اساس تکليف شرعی به پای صندوق های رای می روند، به طور معمول در هر انتخاباتی شرکت مي کنند، چنان که تاکنون همواره چنين بوده است. پس حضور يا عدم حضور احمدي نژاد نبايد در رفتارشان تاثير داشته باشد. اين افزايش مشارکت تنها در صورتي پذيرفتني است که معتقد باشيم نيروهايي وجود دارد که صرفا به خاطر حضور احمدي نژاد درانتخابات شرکت کرده اند. آمار موجود حتی با اين فرض که راي دهندگان به احمدی نژاد از طبقات مستضعف و محروم بوده اند نيز همخوانی ندارد. گزارش به موضع جالبی اشاره کرده است که آراي بالاي احمدي نژاد در استان هاي توسعه يافته کشور باشد، چنان که در استان هاي محروم مثل ايلام و بلوچستان و... اکثريت رای دهندگان به نامزدهای ديگر راي داده اند.

راه ديگري که محقق را به احتمال بالاي تقلب رهنمون مي کند، مقايسه درصد آراي احمدي نژاد و در صد مشارکت در حوزه هاي مختلف است.

در اين بخش آمده است که بالاترين ميزان مشارکت به منطقه شميرانات با شرکت ۸۰۰ درصد [هشتصد درصد!] واجدين شرايط به دست آمده است. يعنی تعداد آرای خوانده شده هشت برابر جمعيت واجد رای دادن در اين منطقه است. اگر اين فرض را بپذيريم که چنين فاجعه آماری و انتخاباتی از آن جا رخ داده است که به دليل تابستان مردم بيش تری در کوهپايه های تهران حضور داشته و در همان جا رای داده اند باز چنين افزايش جمعيت رای دهنده ای پذيرفتنی نيست و با توجه به طبقاتی که معمولا به تفريح و حضور تفريحی در شمال تهران می پردازند، و نسبت آن ها با طبقه ای که می توانند حامی و رای دهنده به احمدی نژاد باشند، ماجرا جدی تر و باورناپذيرتر می شود.

يک کارشناس تحليل آمار ضمن تاکيد بر اين نکته که حضور بيش از ۸۵ درصد واجدين شرايط درانتخابات معمولا غير معقول است، به آرای اعلام شده برای شهرستان ري اشاره مي کند که ۲۱۶ درصد واجدين شرايط در انتخابات است. و جالب تر اين که در اين جا راي احمدي نژاد بيش از ۴۰ درصد است.

سئوال اين است که اگر مسافران تابستانی و زيارتی می توانند آمار رای را از تعداد جمعيت محل بالاتر ببرند، چگونه است که در شميران اين آرا به احمدی نژاد تخصص می يابد و در منطقه زيارتی و جنوبی شهرری تنها چهل درصدشان [ کمی کم تر از کل جمعيت واجد شرايط] به نامزدی مانند احمدی نژاد رای داده‌اند.

صندوق هايي با آرای اضافي

اين محقق آماری در تحليل علت بالابودن آرای اعلام شده برای احمدی نژاد در تهران، اشاره می کند که نهاد هاي شبه نظامی و سازماندهي شده در تهران بيش از نقاط ديگر است و به احتمال زياد اين سازمان دهی که فرمانده بسيج مقاومت پيچيده اش خوانده است، در مرحله اول انتخابات فرصت لازم را به دست نياورد تا بدان گونه عمل کند که در مرحله دوم شکل گرفت.
مقايسه آراي ۱۷ منطقه تهران نشان می دهد درصد آراي احمدي نژاد با درصد افزايش مشارکت نسبت مستقيم دارد. در منطقه شش که احمدي نژاد کم ترين راي را دارد [هفده و نيم درصد] دارد، نسبت راي ۸۴ به ۸۰ حدود ۶۷/۰ است؛ اما در منطقه هاي ۱۹ ، ۱۴ و ۱۵ که راي احمدي نژاد به ترتيب ۴۲ ، ۴۵ و ۴۸ درصد اعلام شده اين نسبت ۱۴/۱، ۸۴/۰ و ۱۷/۱ است. به گمان پژوهشگر، به جز مناطق ۶، ۲ و ۳ ، در بقيه مناطق حداقل بين ۲ تا ۴۸ هزار راي اضافي براي احمدي نژاد به صندوق ها ريخته شده است.
اين پژوهش نشان مي دهد که در انتخابات امسال آرای اعلام شده در منطقه ۶ حدود ۳۳ درصد کم تر از انتخابات ۱۳۸۰ است اما در منطقه ۱۵ در عوض ۱۷ درصد بيش تر رای به صندوق ريخته شده است که به نظر پژوهش گر آماری چنين تفاوت رفتاري مطلقا قابل توجيه و فهم نيست. به ويژه که راي دهندگان به احمدي نژاد در دور اول عمدتا نيروهاي مذهبی و معتقد به حاکميت بوده اند که همواره در انتخابات شرکت مي کنند. تنها توجيهی که می‌توان يافت وجود آرائی است که به طور طبيعی و عادی در صندوق ها ريخته نشده بلکه بودنشان تابع شرايط و امکاناتی بوده است که در بعض مناطق به وجود آمده و در پاره ای از مناطق ممکن نشده است.
بر همين پايه استدلال می توان نشان داد که در ۱۷ منطقه بررسي شده تهران حداقل ۲۸۷ هزار راي اضافي [ همگی به نفع احمدي نژاد] به صندوق ها ريخته شده است.

صندوق هايي نود درصدی

اصفهان نيز يکي از شهر هايي است که به طرزی باور نکردنی راي احمدي نژاد در ان بالا اعلام شده است، در حالي که گمانه زنی های بر اساس تجربه و سابقه نشان می داد که در اين منطقه آراي مصطفي معين به طور قطعی بالاتر از ساير نامزدهاست. اين اتفاقی است که همواره در مورد شهرها و استان های زادگاه نامزدها می افتد. در واقع، آراي استان هاي لرنشين به کروبي، استان خراسان به قاليباف، استان هاي ترک نشين به مهرعليزاده، کرمان به هاشمي، و مازندران متعلق به لاريجاني بوده و از قاعده ای کلی پيروی کرده است و فقط اصفهان در اين ميان متفاوت است. کارشناس آماری می گويد اگر اصفهان استانی دورافتاده بود يا دکتر معين چهره شناخته شده اي نبود شايد دليلی براي رفتار متفاوت اصفهاني ها پيدا می شد يا اگر احمدي نژاد هم به اصفهان ربط و رابطه ای داشت. اما در غياب همه اين دلايل محتمل تنها يک دليل جلوه گری می کند و آن امکانات گسترده گروه های شبه نظامی و نظامی در اصفهان است که از سال های پيش به دلايل سياسی اتفاق افتاده و اين منطقه را از هر جهت دارای وضعيت به خصوصی کرده است. استانی که آيت الله منتظری بلند پايه ترين مرجع ناراضی کشور از آن جاست و امام جمعه ای که قديم ترين حکم امامت را از آيت الله خمينی دريافت داشته و از پيش از پيروزی انقلاب در آن شهر اقامه نماز جماعت کرده در همين سال های اخير با اعلام ناخرسندی خود از روند امور کنار رفته است. استانی که تاسيسات نظامی و هسته ای در آن جاست و بيش ترين داوطلب را به جبهه های جنگ فرستاد و همان جا که اول جائی بود که در رژيم گذشته در آن اعلام حکومت نظامی شد و امواج انقلاب اسلامی اول از آن جا برخاست.

جدول هاي آماري نشان می دهد در صندوق هايي که بيش ترين آرا برای احمدي نژاد خوانده شده و وی در آن اکثريت مطلق دارد [۸۰ تا ۹۰ درصد آراي هر صندوق]، تعداد کل آرايش به نسبت سال ۱۳۸۰ حدود ۴۰ درصد بيش تر است؛ اما در مقابل در صندوق هايي که راي احمدي نژاد خيلي پايين است ، آراي به نسبت سال ۸۰ نه تنها افزايش ندارد که به طور ميانگين ۳۲ درصد کم تر نيز هست. احتمال دارد معنای اين تفاوت در آن باشد که ميزان مشارکت واقعی کمتر از آن بوده است که اعلام شده ولی در نهايت آرای بسته بندی شده ای به نام احمدی نژاد به صندوق ها رفته است.

بررسی آماری آرای اصفهان نشان می دهد در صندوق هائی که آراي احمدي نژاد ميان ۱۰ تا ۲۵ درصد اعلام شده، تعداد کل مشارکت نسبت به سال ۱۳۸۰ ، حدود ۵/۳۳ درصد کاهش مي يابد. در صندوق هايي که احمدي نژاد بالاتر از ۸۰ درصد راي آورده است آراي سال ۱۳۸۴ نسبت به سال ۱۳۸۰ افزايشي در حدود ۵/۳۳را نشان مي دهد که اين امر در يک شهر کاملا غير معقول به نظر مي رسد و تنها از طريق افزايش مصنوعي آرا امکان پذير است.

در نهايت پژوهشگر آماری در مورد نتيجه گيري از مطالعه موردي خود راجع به اصفهان معتقد است: در مواردي که درصد آراي احمدي نژاد بيش از ۵۰ درصد آرای ريخته شده در صندوق هاست، دست کم ۷۰ هزار راي به صندوق ها اضافه شده. اين اتفاق در تعداد زيادی از صندوق ها تکرار شده است.

همين کارشناس آماری که حاضر به افشای نام خود نيست تاکيد دارد تجزيه و تحليل آماری نتايج تفکيکی آرای انتخابات سال جاری، برای هر محقق بی طرفی قطعی می کند که سيستم مشخصی در مرحله اول انتخابات با ضريب دخالتی حدود بيست در صد و در مرحله دوم با ضريب دخالتی حدود چهل و پنج در صد توانسته است به نفع نامزد گروه های تندروها عمل کند.ضعيف ترين انتخابات ربع قرن گذشته از نظر سلامت و صحت رای شکل گرفته، گرچه می توان گفت دستگاه های ناظر به فرض بی طرفی ، به دليل پيچيدگی نوع دخالت ها و تقلب ها امکان استناد مشخص به آن را ندارند.

به نظر اين کارشناسان اگر اراده ای وجود داشته باشد که صحت و سلامت انتخابات را در آينده، حتی به وضعيت سال های قبل بازگرداند، ناگزير بايد نظارت خود را از گروه های بسيج و شبه نظامی و نهادهائی آغاز کند که با امکانات وسيع حکومتی در دست يک جناح ويژه است که در گذشته دارای سازماندهی به اين گستردگی نبود و حالا هست.

نظرات خوانندگان :

Name : بابک

E-Mail :

URL : WWW.2SAAT.TK

Date : Sat, 03 Sep 2005

چرند بود.

Name : yas

E-Mail :

URL :

Date : Sun, 04 Sep 2005

Salam . khoubin?
har chand in khabar az shoma nist , vali mishe begin chetory in amar ro az yek karshenase amaryeh majhoulolhoviye bayad ghaboul kard ?!! khode shoma in harfha ro , ro hava ghaboul mikonin? motaasefam man fekr mikardam shoma faghat riazytoun zaeeife ( jaryane ekhtelaf saatha ro

yadetoune? ) vali zaheran reshteye khodetoun ro ham , ziad balad nistin?
(albate shayad oonja faramoushesh kardin )
yek pishnahad ! shoma ham be onvane yek khabarnegare eftekharyeh rooz online , ba in rouznameye internety hamkary konid . in rouzname ,aksare khabarash mesle yeky do safhee ke shoma naghle ghol kardin bikhode !
dar zemn age mikhain naghle ghol konid khabarha ro dagh dagh bedin , na vaght o bi vaght .
bebakhshid age ziady rok harfamo zadam .


شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۴

پایانِ خاتمی ...

این مطلب از وبلاگ قدیمی دستنوشته ها به این صفحه منتقل شده است

دوران 8 ساله حکومت که نه به واقع دولت اصلاحات هم به پایان رسید و خاتمی که از کنج کتابخانه ملی به میدان سیاست کشیده شده بود دوباره به کنجی دیگر (مرکز گفتگوی تمدن هایش) رفت. هشت سالِ پر هزینه برای همه مردم که داوری نتیجه دار بودن این همه هزینه کار ساده ای نیست. این دوران برای خیلی ها مثل من یأس و دلزدگی از سیاست رو به دنبال داشت. گاهی که به گذشته نگاه می کنم با خودم میگم حیفِ اون یک ترم مشروطی که سر فعالیت های انتخاباتی دور اول (سال 76) توی سابقه دانشگاهیم موند. حیف اون همه وقت وانرژی که پای شرکت توی سخنرانی ها و اجتماع های مختلف و خوندن مقاله ها و تحلیل های سیاسی روزنامه های مختلف گذاشتم. اگه فقط بخشی از اون وقت و انرژی رو روی تکمیل زبان گذاشته بودم حالا اینجا خیلی سریعتر می تونستم دنبال هدف هایی که اومدم برم. اگرچه ترک عادت موجب مرضه و هنوز هم اینجا تا هر روز سایت BBC و خبرنامه گویا رو نخونم و رادیو فردا رو گوش ندم و اخبار صدای آمریکا رو نبینم و گاهی هم اخبار تلویزیون ایران رو، روزم شب نمی شه!

خرداد 76 برای انتخابات اولین دوره خاتمی عوالمی داشتیم. یادش به خیر. مسئول های دانشگاه آزاد مشهد داشتن یک تومار امضاء حمایت از ناطق نوری آماده می کردن که با یک گروه از بچه های دانشگاه توی دانشکده های مختلف پیش دستی کردیم و تومار دیگه ای با چندصدتا امضا به روزنامه سلام فکس کردیم. اطلاعیه حمایت از خاتمی رو به همراه بریده روزنامه های سلام و توس (زمانی که توس مشهد چاپ می شد) رو به شکل یک بروشور کوچولو طراحی کردم و با هزینه ستاد خاتمی توی مشهد تکثیر کردم و هر کدوم از بچه ها مأمور توزیعش جلوی دره یکی از دانشکده ها شد! بعضی از بچه هایی که دل و جرأت فعالیت علنی به نفع خاتمی رو نداشتن سعی می کردن به شکل های جالبی از خودشون کاری نشون بدن. مثلاً چند تایی از بچه ها کارشون این شده بود که هر روز برن ستادهای ناطق نوری و به بهانه حمایت از اون تقاضای کلی پوستر رنگی ناطق رو کنن و بعد اون پوسترها رو توی اندازه کاغذ یادداشت می بریدن و برای خودشون کاغذ چکنویس درست می کردن. یکی شون تا 2 سال بعد هنوز از اون چکنویس های ناطق نوریی داشت!

بعد که نتایج انتخابات معلوم شد بسیج دانشجویی بهمون پیغام داد که شانس آوردین که این بنده خدا ،قومتون، رأی آوُرد وگرنه پرونده هاتون برای بررسی آماده بود. سال بعدش یکی از بچه ها توی یک دانشکده دیگه (که البته اون موقع ها خیلی کله شقی میکرد و البته الان هم به یک شکل دیگه می کنه!) یک ترم معلق از تحصیل شد بعدش هم با وجود قبولی علمی توی آزمون کارشناسی ارشد رد صلاحیت شد و کارش به یک بازجویی هم کشید. سال 78 که من ارشد قبول شدم ازسازمان سنجش قبل از اعلام نتایج خبر دادن شما باید بیاین ما باهاتون کار داریم! با آمادگی کامل برای تکرار همون قضیه در رابطه با خودم رفتم تهران و وقتی پیش شخص مربوطه رفتم نگاهی از سر تا پا بهم کرد و کمی به کاغذهای روی میزش ور رفت و گفت بفرمایین مشکلی نیست! اگرچه هفته بعدش اسمم توی روزنامه نتایج بود اما اون دوره کارشناسی ارشد شهید بهشتی برای من آمد نداشت و به سرانجام نرسید که بماند...

عکس های این صفحه مربوط بازدید خاتمی از نمایشگاه "خاتمی و عکس هایش" و از ایسناست. عکس دوم خاتمی رو بین دختر و پسرش نشون میده.

نظرات خوانندگان :

Name : leila

E-Mail : nokhod88@yahoo.com

URL :

Date : Sat, 13 Aug 2005

دست نوشته عزیز سلام
این بی انصافی است که بگیم این 8 سال هیچ چی را توی مملکت ما عوض نکرد. بیشترین آزادیها مال این دوران بود. یادت رفته توی دانشگاه قبل از این دوران چه خفقانی حکم فرما بود.فعالیت این همه نشریه و مجله مال کی بود؟ این 8 سال . کجا می تونست یک خبرنگار جلوی رئیس جمهور کشورمون به ایسته و این همه انتقاد ازش بکنه .این همه استیضاح و سئوال و پرسش از وزرا یک کابینه بکنند تا بحال سابقه نداشت قبل از این 8 سال هر کی هرکار می خواست می کردو هیچ کس صداش درنمی آمد و خیلی چیزهای دیگه که گفتنش اینجا جایز نیست فقط ما توقع زیادی داشتیم فکر می کردیم قراره چه اتفاقی بیفته؟

Name : آزاده

E-Mail :sovanda@gmail.com

URL : sovanda.persianblog.com

Date : Mon, 15 Aug 2005

سلام:)خوبین؟

من فکر کردم که ضما با ما قهرین. آخه هیچ خبری نداشتیم ازتون. دیروز آقای سودمند اومده بودند شرکت. ایشون هم از شما بیخبر بودن!!امیدوارم هر جا هستین شاد باشین. در ضمن باید من از شما تشکر کنم که باعث شدین به جمع آمارپویانیها بیام. تجربه خیلی خوبی بود:)

Name : بابک

E-Mail :

URL :

Date : Tue, 16 Aug 2005

اطلاعيه حمايت از خاتمی رو به همراه بريده روزنامه های سلام و توس (زمانی که توس مشهد چاپ می شد) رو به شکل يک بروشور کوچولو طراحی کردم و با هزينه ستاد خاتمی توی مشهد تکثير کردم .
" البته منظورت از کردم کرديمه ديگه.

دستنوشته ها:

کمی حق با بابکه ؛) اصلاح می کنم : "... طراحی کردم و ... تکثیر کردیم" اینجوری منصفانه تره !

Name : بابک

E-Mail :

URL :

Date : Wed, 17 Aug 2005

متنشو هم جواد نوشت.اگه يادت بياد البته.

دستنوشته ها:

بعله! متنش رو هم جواد نوشت. اما نه متن برشور، بلکه متن بیانیه که امضا شد و تو روزنامه ها چاپ شد. تبعاً همون بیانیه رو من توی بروشور هم آوردم! این بابک اگرچه می خواد بگه عوض شده اما من می گم همونیه که بود! ;)

Name : فردین

E-Mail :fardin_94@yahoo.com

URL :

Date : Mon, 05 Sep 2005

محمود جان دورود .
خوبی ؟چه خبر ؟
احوالی از ما کافر ها نمیگیری من همیشه به سایتت سر میزنم مطلبت در مورد خاتمی خوندم راستش دلم می خواهد چیزهائی برات بنویسم از همه چیز هنوز فرصت ندارم ولی سر وقت بطور خصوصی برات نامه ای می فرستم منتظر باش
راستی محمد اونجاست با هاش تماس بگیر تلفنش رو بهم داد بهت میدم اگه کاری باشه برات انجام میدم

شاد و دیر زی مهرت افزون

دیدار با خانم نویسنده

سه‌شنبه این هفته، ۲۱ ماه مه ۲۰۲۴ روزی ماندگار و استثنایی در زندگی من بود. در صد و چند کیلومتری پاریس، در روستایی که کوچه‌هایش از شدت اصالت ...